اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

گیم هواداران تراکتور

TractorFansPortal.Com. فکر می کنم بازی با استیل آدین بود که رفته بودم سهند. خیلی خوش گذشت اما مسائلی برایم پیش آمد که واقعاً حسرت خوردم.
حول و حوش ساعت سه یا چهار بود که با دوستم رسیدیم استادیوم. هوا گرم بود. بعد از تهیه بلیط و بررسی بدنی در ورودی که کمی هم طول کشید داخل شدیم. استایوم خیلی شلوغ بود. شلوغ که چه عرض کنم جاهایی که جمعیت روی سکوها نشسته بودن جای سوزن انداختن ام نبود. همینطور کیپ کیپ چسبیده بودن به هم. حتی راه پله ها هم پر بود. طبقه اول که به کل پر شده بود برای همین رفتیم طبقه دوم. ما هم مثل خیلی های دیگه که دیر اومده بودن نشستیم همون اوایل تا بازی شروع شد. یادم هست که تا تیم ها اومدند تو میدون جمعیت همه ایستاده فقط شیش هفت دقیقه گفتن "یئل یاتار توفان یاتار یاتماز تیراختور بایراقی". آن هم با چه شور و حرارتی. صدا به صدا نمی رسید. می تونم بگم یک همچین صحنه ای رو تا بحال ندیده بودم. یک لحظه چنان فضای حماسی تو ورزشگاه  ایجاد شد که خودم به شخصه افتخار کردم که یک آذربایجانی ام.
بازی شروع شد و تراکتور هم خوب بازی کرد. روبجلو بازی می کرد و هوادار ها هم خیلی عالی تشویق می کردند. شعارهاشون رو طوری هماهنگ و منظم و یکصدا ادا می کردند که بواقع یه سبک اروپایی بهشون داده بود. مخصوصا شعار "یاشاسین آذربایجان" رو که دیگه بلااستثنا همه، جوری از ته دل می گفتند  که کیف می کردیم. خلاصه در اون دو ساعتی که تو استادیوم بودم خیلی بهم خوش گذشت. بازی تمام شد و همه پا شدیم که بریم. داشتیم به خوبی و خوشی از درب خروجی رد می شدیم که یه دفعه یه صدا پیچید. نمی دونستم چی بود. همه دویدند بیرون که ببینند چی شده. که دیدیم از بالای یه تپه یکی از هواداران پرت شده پایین. همه ایستاده بودن و از بالای تپه داشتند نگاه می کردن. کسانی ام که اون پایین بودند می دویدند طرف اونی که پرت شده بود تا بهش کمک کنند. همه هی با هم حرف می زدند و افسوس می خوردند که چرا باید یه همچین صحنه ای باید تو یه استادیوم ورزشی پیش بیاد. اون روز اون بیچاره رو با آمبولانس رسوندند بیمارستان.
ما داشتیم از یه راه نسبتاً آسفالت که به شاهراه می رسید می رفتیم. که یک دفعه در کمال ناباوری دیدم که عده یی دارند از بالای یه کوه در حالی که همه میدویدند میان پایین. اونجاهام که همه جا شن و ماسه است و با یه خورده تکون دادنشون کلی گرد و غبار میره هوا. نمی دونم چطوری هوادارهای تراکتور چرا تاحالا بیماریهای تنفسی نگرفتند خدا می دونه!
از راه دیگه ای که می آمدیم دیدیم که یه نفر به شوخی یه جای کوچیک رو آتیش زده بود و آتیش هم به کل بافت های خشک اونجا سرایت کرده بود. می دونین دور تا دور جاده ایی که ما می اومدیم، آتیش بود. آتیش هم از بعضی جاها یه خورده زبانه  کشیده بود و اومده بود بالاتر از سطح جاده. دوستم قصد مزاح گفت که الان جهنم واقعی رو تجربه می کنیم. واقعن هم یه جهنم واقعی بود. فوق العاده افسوس خوردم که ما چرا قدر این هوادار هامون رو نمی دونیم؟ اینا حیف نیستند؟
به هر طریقی می شد خودمونو رسوندم آزاد راه پاسداران. ترافیک  پرازدحامی از اتومبیل ها اونجا ایجاد شده بود که اولش جلوی استادیوم بود و آخرش به ناکجا می رفت. یه نیم ساعتی همون جا ایستادیم تا بلکه تاکسی چیزی نگه داره تا ما سوار بشیم. اما انگار نه انگار. تازه غیر از ما هم اونجا تو نوبت بودند. که متاسفانه به دلیل نبود سرویس دهی مناسب براشون هاج و واج مونده بودیم. متاسفانه مشکل اساسی اینجاست که کسانی هم که ماشین دارند از ترس نمی تونند بیارنش استایوم. چون استادیوم امنیت درست و حسابی که نداره، جاده هاش ام که خاکیه و اغلب ترافیک. پس اگر با سرویس بیان براشون خیلی بهتر و مناسب تره.
خلاصه کنم که یه جوری خودمونو با همون سر و وضع خاکمالی که به لطف برخی از دوستان عزیزمون رو تن و بدنمون نشسته بود رسوندیم به منزل.
البته علاوه بر مسائلی که در بالا بهشون اشاره کردم، یه جورایی برخورد سخیفانه نیروی انتظامی رو هم میشه اضافه کرد که در برخی از موارد شامل حالمون شد.
حرف دیگری ندارم. قصدم از مطرح کردن این موارد صرفا گوشزد کردن برخی از معضلات پیش روی برای هواداران است امید وارم مسئولین قدر این هواداران رو بدونند و به همین راحتی از دستشون ندند.

باشکان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد