اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

این صداست که می ماند


24 آبان 89 - 18:05



Traxtorchi.ir- خلیل غلامیفیثاغورث می‎گوید، سه گروه گوناگون در یک بازی مشارکت دارند: بازار مکاره، بازیکنان و تماشاگران. او اهمیت را به تماشاگران می‎دهد: بخشی از مردمی که در استادیوم گرد می‎آیند تا هیجان‎های خود را سرریز کنند. و البته باز‎یکن نیز چنین است. ورزش از هیجان موج می‎زند. و تماشاگر در آفرینش چنین هیجانی نقش زیادی دارد. او با فریاد زدن‎اش حضور خود را نشان دهد. نوسانِ هیجانِ بازی با مشارکت تماشاگر و بازیکن افزایش می‎یابد. و پیوند بین آنان صداست. صدای یک پارچه بازیکن را به وجد می‎آورد. تماشاگر از وجد و اضطراب او سرشار می‎شود و این چند ساعت فضایی لبریز از روان‎های شاد و مهیج خواهد بود. عواملی که کنار این بازی‎ها هستند، تلاش مضاعفی می‎برند تا نکاتی از این تب و تاب‎ها را نشان دهند. اما این صدا را چه گونه می‎توان عکاسی کرد؟ این مشکل ما عکاسان است که باید بر آن چیره شد.



در فضای فوتبالِ ما این صدا کمی متفاوت جلوه می‎کند. در این جا، فریاد یاشاسین آذربایجان چیزی نیست که در بازی‎های دیگر دیده شود. این هویتی از مجموعه‎ی تیم و تماشاگر را روشن می‎کند. پیروزی تیم صدای این هویت را به همه جا خواهد رساند. تقویت بنیه‎ی تیم تراختور (اعم از تماشاگران، کادر و دست اندرکاران) در ماندگاری حضور فرهنگی آذربایجان مؤثر خواهد بود. چه طور که آثار تاریخی و میراث فرهنگی هر شهری در ماندگاری تاریخی آن میسر است، بازی نیز یکی از موارد حضور پر رنگ است. از این رو، هر چیزی که نشان‎گر هویت تاریخی و فرهنگی مردم‎اش باشد، باید ارج نهاده شود. این هویت در بازی تراختور اتفاقا با صدا همراه است. در این جا فشاری که بر حنجره‎های مردم می‎رود، تلاش همه را بر ماندگاری این حضور افزایش می‎دهد. این صدا برخلاف نمادهای فرهنگی و تاریخی فضای سکون را به لرزه درمی‎آورد: تاریخ ساکت است و صدا آن را به لرزه درمی‎آورد. صدا برخلاف نمادهای تاریخی در فضا تخلیه می‎شود و باید که مداوم شود. باید که از خاموشی دوری کرد و فضای هیجان را به لرزه درآورد.

روان‎های شاد و سرشار از هیجان شورِ حماسی خود را به نمایش می‎گذارند. روان‎های مرده فقط به تماشای نتیجه می‎نشینند. و تاریخِ بی‎صدا مرده است. «عیبی یوخ» یکی از فلسفه‎های پر طنین تراختور است که به فراسوی نتیجه نظر دارد. باید روان بازی‎کنان را به تهییج درآورد و از کاستن از توان آنان پرهیز کرد. باید همه‎ی نیروهای دست اندرکار یک صدا شوند. کسی نمی‎تواند منکر تراختوری بدون آذربایجان شود. حتا مردم دیگر شهرها نیز از این یک دستی هیجان زده می‎شوند. کارهایی که در حاشیه‎ی این بازی‎ها برای پرتوان ساختن آن در جریان‎اند، ماهیتی مردمی دارند. باید تیم‎هایی که برای مبارزه به شهر ما می‎آیند، صدایی پر طنین بشنوند تا استادیوم به مبارزه‎ای بی‎امان و واقعی تبدیل شود. این صدای پرشور فلسفه‎ی همراهی مردم را بر دل آنان خواهد نهاد و آرزوی چنین تماشاگرانی بر ذهن‎شان خواهد رفت. بازی‎گرِ ناتوانِ رقیب با این صدا دل از کف خواهد داد ولی، بازی‎کن پر توان یک بازی مردانه و واقعی را به نمایش خواهد گذاشت. او نیز نتیجه‎ی چنین صدایی را بر شور روانی خود خواهد ستود. صدای تماشاگر لرزه بر اندام کسانی که به کم‎ترین قانع‎اند خواهد افکند. و در مقابل، کسانی که توانمندانه می‎اندیشند بر حضورشان خواهند افزود. صدا همه چیز را به خود می‎خواند.

این صدا رفتار و کرداری از تاریخ و فرهنگ خود را گرو گذاشته است. همه‎‎ی نقش‎های این صدا حاوی چندین سال ادبیات و هنر این مرز و بوم است و باید بر توان آن افزود. صدای بی‎ماهیت به جایی بند نیست. درون دل مردم نقشی از تاریخ وجود دارد. برخی از مردم که در استادیومِ بازی به عنوان تماشاگر حضور دارند، صدای بقیه را فریاد می‎زند و روان پرطنینی را بر کوه‎های سهند و ساوالان جاری می‎سازد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد