بیش از یکسال است که دو نهاد مهم شهری به دلایل نامعلوم از ارایه ی خدمات به خیل عظیم هواداران تراکتورسازی سر باز می زنند. در این میان تنها قشری که از این نامعلومی رنج می برد هواداران عاشق و بی ادعای تراکتور هستند که همواره در سرما و گرما برای اعتبار تیم و دیار خود متحمل رنج های بسیار می شوند.
این دو نهاد مهم کشوری از جمله مهمترین بخش هایی هستند که اداره ی آنها مستقیما با مالیات دریافتی از شهروندان صورت می پذیرد و عدم ارایه ی خدمات از سوی آنها نوعی دهن کجی به مردم و شهروندان محسوب می شود. باید توجه داشت که اکنون و در این برهه ی زمانی شهر تبریز به یمن حضور تراکتور هر هفته پذیرای خیل عظیمی از هوادارانی است که از اقصی نقاط کشور راهی این شهر می شوند و مواجهه با مشکلاتی از این قبیل تنها به لکه دار شدن نام شهر اولین ها منجر می شود. تبریز شهری نیست که به راحتی بتوانیم لکه دار شدن نام آن را تنها به دلیل کم کاری چند مسئول بپذیریم. تبریز عروس آذربایجان است که تنها به نام آوردنش موجب غرور هر آذربایجانی است.
بروکراسی اداری اکنون در این منطقه به حدی پیش رفته است که شهردار و رییس اتوبوسرانی به هیچ وجه خود را در مقابل انتقادهای بجا مسئول نمی دانند و به نوعی دیکتاتوری اداری در راس این دو نهاد مهم استانی و کشوری مشهود است. طی مسیر چند کیلومتری با پای پیاده هر هفته رمق از هواداران تراکتور می گیرد در حالی بعضی از این مسئولین، حتی خرید منزل خود را نیز با خودروی دولتی و مردمی انجام می دهند. به راستی آیا جامعه تا این حد به ورطه ی بی مسئولیتی فرو رفته است که حل چنین مشکلاتی از سوی مسوولین به فراموشی سپرده می شود؟
در سایر کشورها مخصوصا کشورهای عربی شاهد هستیم که مسوولین چقدر برای آسایش اندک تماشاگران خود تلاش می کنند و بهترین امکانات را برای آنها فراهم می کنند. در اکثر نقاط کشور هم رویه ی مرسوم بدین صورت است که شهرداران و مسئولین اتوبوسرانی نهایت تلاش خود را به کار می بنندند تا هوادار با آسودگی به ورزشگاه راه یابد. اما در تبریز جریان معکوس است. هیچ کس پاسخگو نیست. با وجود اینکه مشکل حمل و نقل ورزشگاه بارها و بارها در اکثر رسانه های کشور بازتاب یافته است ولی نه مشکلی حل شده است و نه مسئولی پاسخگو بوده است.
از سویی استاندار محترم چنین عنوان می کنند که حضور تراکتور در لیگ برتر و احتمالا در جام باشگاه های آسیا افتخاری است که تنها به لطف هواداران نصیب این استان می شود و از سوی دیگر تنها به روی تمامی این مشکلات لبخند ملیحی می زنند و به سادگی از کنار آنها می گذرند. به راستی باید از مسئولین پرسید که هدفشان از چنین کم کاری هایی چیست؟ تا تکلیف خود را با مردم مشخص کنند و بیش از این زجر نکشند. در حالی که دنیا مدام و ثانیه به ثانیه رو به پیشرفت و تمدن می گراید شهردار و مسئول اتوبوس رانی به سادگی توانسته اند با قرن ها پیش را در ذهن مردم تداعی کنند.
پاسخ تمامی این مشکلات را می توان به سادگی با مراجعه به جامعه شناسی
ایران دریافت. مردم ایران افرادی بسیار نجیب هستند که همین نجابتشان اکنون
بازیچه ی دست عده ای شده است که مسئولیتی را میپذیرند و هرگز خود را مسوول
نمی دانند. به راستی اگر از همان روز اول در ورزشگاه یکبار به شهردار و
مسوولین استانی با حمایت هفتاد هزار نفر اعتراض می کردیم، اکنون با این
مشکل روبرو بودیم؟ چرا شورای شهر تبریز که متولی شهرداری و شهردار آن هستند
و استانداری که مسئول اتوبوسرانی است، پاسخگوی چنین بی حرمتی هایی نیستند؟
تا کی باید شعار بدهند و در موقع عمل خود را پنهان کنند و تا کی باید تنها
شاهد این بی مهری ها باشیم و دم بر نیاوریم؟
علی سرابلی
http://www.facebook.com/profile.php?id=100000199580323
سایت متحد هواداران - هیچگاه سایت متحد به خود اجازه نداده هست، تا وارد جدلهای روزانه ی رسانه ای با اشخاص حقیقی و حقوقی شود و اینبار نیز هدف از این متن نه اینکار بلکه فقط آنالیز رفتاری شخصی هست که اینروزها رسالت مقدس خود را فراموش کرده است. به جای بحثهای برخواسته از منطق، به بحثهای احساسی و کینه ای می پردازد. جناب آقای فردوسی پور شخصی که برنامه پرتماشاگر نود را به اجرا در میاورد. برنامه ای که بیشتر از اینکه یک برنامه ورزشی باشد تبدیل شده هست به برنامه سیاسی ، اجتماعی و اگر وقت شد ورزشی. به همین دلیل بیندگان آن فراتر از هواداران و ورزشکاران رفته هست. تبدیل شد هست نسخه ی بی نقص برنامه های مهران مدیری که یک ملت از هنجار شنکنی ها آن خنده بر لب داشته و دارند. ما قصد نداریم ماهیت برنامه را تحلیل کنیم زیرا اعتقاد داریم که مردم نیاز دارند ساعتی نیز بدور از دود و دم روزانه در جمع خانواده بخندند. بگذریم که همین نیز باعث شده هست که ماهیت برنامه نود رفته رفته تغییر کند و فردوسی هر روز نیاز به هنجار شنکنی ها بیشتری باشد چون مردم خیلی زود از پاورچین های مهران مدیری خسته می شوند و به دنبال نو آوری های بیشتری هستند. و این مشکل آقای فردوسی پور هست و برایش در این طنازی آرزوی موفقیت می کنیم.
ولی چیزی که اخیرا در برنامه مشاهده می شود فراتر از طنازی هست، کنایه ها ، مخالفت ها، زوم کردنهایش فراتر رفته و به میدان عقده گشایی ها ایسان بدل شده هست. بجاست اگر سوال شود چه عقده هایی؟ آقایی که هم تحصیل کرده هست و هم شومن یکی از پر بیننده ترین برنامه ها مگر می شود عقده ای باشد؟ شخصی که در شریف درس خوانده و تدریس می کند یا به سفرهای مختلف جهانی می رود چرا باید به این راه برود؟
متاسفانه این ظاهر قضیه هست. عقده ای شدن از اینجا ناشی نمی شود که تو مثلا استاد دانشگاه نباشی یا در فوتبال گزارشگر و شومن نباشی؟ عقده ای بودن یک شخص زمانی حاصل می شود که تو آروزی لامبورگینی داشته باشی ولی تنها چیزی که نصیبت شده، عکس لامبورگینی در مجله ی ماشین باشد. عقده ای بود این هست که آقای فردوسی پور عاشق فوتبال و حتی با استعداد - به گواه بازیهای خوبش در لیگ غیرحرفه ای خبرنگاران - تنها نصبیش از فوتبال نشستن بیرون گود باشد. آقایی که حتی سکانس های جام جهانی 90 ایتالیا را در ذهنش جاودانه کرده هست، الان فقط می تواند گزارش بازی بکند. آقایی که هرچه باشد بلاخره اینرا خواهد شنید که عکس با شورت ورزشی ندارد.
ممکن هست به ذهن بیاید که خوب استاد دانشگاه هست و به حد کافی تایید شده هست،ولی مساله به این سادگی نیست.شاید در مقایسه با بنده ی بی سواد موفق باشد، و تحصیل کرده ولی آیا می توان این حرف را در مقایسه با شریفی ها زد؟ کسانی که بطور مثال مورد تجلیل دنیای غرب قرار گرفته اند، ایشان تنها موفقیتش تدریس به عنوان استاد در موسسه زبان دانشگاه شریف هست - که حتی در بین استادان اسمی ازش نیست - روزهای زیاید باید موفقیت های دیگران را تحسین کند. افراد آکادمیک بهتر می دادند که یک فرد آکادمیک را با رزومه اش می شناسند در حالیکه رزومه ایشان صفحات سفیدش بر صفحات دیگرش چربش دارد.
بهتر بحث را با کسانی که ایشان بیشترین درگیری ها را با آنها داشته تمام کنیم. اولین و مهترین درگیری معروفش در جام حهانی 2006 رقم خورد آنهم با علی دایی شخصیتی برتر در جهان فوتبال و هم دانشگاهی عادل فردوسی پور، دومین درگیرش با قلعه نوعی سرمربی موفق فوتبال ایران با تحصیلات کمتر از ایشان ولی در آمد و موفقیت درخشان در عرصه بازی و مربی گیری و سومین نفر آقای کمالوند همکار سابقش در روزنامه ی ورزشی. اگر به این اشخاص نگاه کنید یک نکنته مشخص می توانید برای دشمنی عدال خان پیدا کنید آن هم این جمله عادل هست : چرا آنها توانستند ولی من، من یعنی عادل نتوانستم.
* دایی و عادل با هم در یک دانشگاه بوده اند ولی دایی فعل خواستن را معنی کرد و در دنیا اسمی در کرد ولی عادل خوان از ترس گلی شدن پست میلهای آبی رنگ درهای شریف ماند ولی در حسرت شورت ورزشی در خفا دندانهایش را به هم فشرد. شما بودید چه احساسی می کردید؟
** امیرخان و عادل، شخصی که تحصیلات دانشگاهی ندارد، و از اول دنبال خواسته اش رفته هست، مثل عادل که همواره پسر باهوشه بوده و به خاطر دیگران درس خوانده،-در غیر اینطورت الان باید مبحث آکادمیک را ادامه می داد - نبوده است. امیرخان خود را جدی تر از دیگران گرفت و الان مزد آن را گرفته هست. باز چه احساسی داشتید؟
*** حال کمالوند و عادل، هردویشان علاقه مند به فوتبال ولی هردویشان خبرنگار و بیرون گود. ولی کمالوند نشان داد باید رفت و گلی شد. ولی باز عادل ترسید ، باز عادل ترسید که تحرریه ورزشی را ترک کند، ولی کمالوند مرد عمل بودن را معنی کرد. آنچه برای عادل ماند، نگاه حسرت آلود به کمالوند سوار بر قطار خوشبختی که به سرعت دور می شد. خوب باز میپرسم شما بودی چی حسی داشتید؟
در حقیقت عدالت عادلی که ما میشناختیم، به سرعت در حالت باختن قافیه به کینه های ایشان هست.....
اخبار کوتاه از تیم
اخبار کوتاه از تیم فوتبال تراکتورسازی
* بازیکنان تیم، دیروز بعد از ظهر از ساعت 18 به مدت یک ساعت ریکاوری کردند. فراز کمالوند امروز به تمام بازیکنان استراحت داده، تا روز جمعه با تمام توان خود مقابل تیم سپاهان قرار گیرند.
* سرمربی تیم ملی کشورمان، روز جمعه، به دعوت باشگاه تراکتورسازی به تبریز می آید تا از نزدیک شاهد دیدار دو تیم تراکتورسازی و سپاهان باشد. گفته میشود کارلوش کی روش روز یکشنبه از حضور هواداران تیم تراکتورسازی در ورزشگاه آزادی تهران بسیار متعجب بود و خواهان حضور در ورزشگاه خانگی تراکتور است.
* باشگاه تراکتورسازی، از حضور استاندار و هواداران در استادیوم آزادی تهران، تقدیر و تشکر کرد و برد تراکتور را نتیجه پشتیبانی هواداران از این تیم دانست.
* بنا به گزارشهای دریافتی، کارلوس کی روش، از بازی 4 نفر از بازیکنان تراکتورسازی، رضایت داشته است و نام آنها را در لیست اولیه خود جای داده است.