Traxtorchi.ir
- خلیل غلامی: مورد
علی دایی موردی به غایت جالب و مهم است. او که خود آذربایجانیست توجهی
بدان نکرد و در برابر مردمی از فرهنگ و تاریخ خویش بیتفاوت ماند. او از
مردم چه خواهد دانست؟ موفقیت و پیروزی در رقابتهای کمرشکن چیزی با نام
تاریخ برای او پیوند ندارد. موردی که مرا سخت متعجب ساخته است، اعتراض او
به مردمی بود که معترضاش بودند. او اعتراضاش را با بداخلاقی پاسخ میداد.
پافشاریاش برای انتقام گرفتن از مردم تمامی نداشت. او هر جا و همه جا که
امکان داشت، به کنایه از مردم آذربایجان سخن میگفت. حال آذربایجان یا هر
جای دیگر فرقی نمیکرد؛ مردم، مردماند. ایستادن در برابر آنان و انتقام
چارهی کار نیست.
نمونهی دیگر زمانیست که پلیس با مردم گلاویز میشود. میتوان یک بررسی محتوایی انجام داد و من ادعا میکنم که هر گونه درگیری با مردم ختم به خیر نخواهد شد. پرهیز از خشونت مفهوماش در همین انتقام نگرفتن از مردم است: هر کس با هر موقعیتی که داشته باشد، اگر در برابر مردم علم مخالفت برگیرد، بر زمین خواهد خورد.
با کسانی که علی دایی را به سبب آذربایجانی بودناش دوست خطاب میکنند، مخالف نیستم. ولی یک دوست از مردماش انتقام نمیگیرد. بازی که دایی در تبریز کرد، از خود بزرگ بینیاش بود. قرار نیست به هر ترتیبی که شده پیروز شد. بازی مردانه به شکست هم تن میدهد. با این حساب، مردان همیشه پیروز تاریخاند. مرد خصلت مردانه دارد و از انتقام و خشونت دور است.

نمونهی دیگر زمانیست که پلیس با مردم گلاویز میشود. میتوان یک بررسی محتوایی انجام داد و من ادعا میکنم که هر گونه درگیری با مردم ختم به خیر نخواهد شد. پرهیز از خشونت مفهوماش در همین انتقام نگرفتن از مردم است: هر کس با هر موقعیتی که داشته باشد، اگر در برابر مردم علم مخالفت برگیرد، بر زمین خواهد خورد.
با کسانی که علی دایی را به سبب آذربایجانی بودناش دوست خطاب میکنند، مخالف نیستم. ولی یک دوست از مردماش انتقام نمیگیرد. بازی که دایی در تبریز کرد، از خود بزرگ بینیاش بود. قرار نیست به هر ترتیبی که شده پیروز شد. بازی مردانه به شکست هم تن میدهد. با این حساب، مردان همیشه پیروز تاریخاند. مرد خصلت مردانه دارد و از انتقام و خشونت دور است.
آنان که معتقدند باید دایی را با هواداران تراختور آشتی داد، باید گفت، قضیه برعکس این است: اوست که باید آغوش مردانهی خود را بگشاید و از وضعیت بدتری که برایش پیش آمده است گذر کند. از این وضعیت نمیتواند گذر کند مگر این که، در گوشهی اندیشهاش به فلسفهای از مردمداری برسد. او از فرط خودبینی انتقامگر شده است.کسی فرزند آذربایجان است که از اشتباهات مردماش حتا درگذرد و نه این که قضیه را برعکس جلوه دهد و به یک مبارزه علیه مردماش برخیزد. من به عنوان یک نظارهگر میدیدم که او در میانهی هزاران نفر از هواداران که دورتادورش را گرفته بودند تک و تنها مانده و منتظر بازی وحشیانهایست که تیماش به دادش برسد. دوست داشتم او را در حالی عکاسی کنم که صدای هواداران کمر او را خم میکرد. هزاران فریاد علیه او به صدا درآمد و آسمان استادیوم را مخالفتی یک دست پر کرد. شاید هنوز او در اندیشهی یک انتقام دیگر را در سر میپرورد و مطمئنام که بار دیگر طعم بد آن را خواهد چشید.
مردم اگر اشتباه کنند نمیتوان مجازاتشان کرد. و اگر هم راهکارهایی اجتماعی برای این کار یافته شوند با یک نفر این کار میسر نمیشود.فرض کنید کسی با کسی دیگر درگیر شده است. او در برابر بداخلاقیهایاش پس مینشیند و چیزی بر زبان نمیآورد. آن وقت مردم یا نظارهگران چه چیزی قضاوت میکنند؟ بداخلاقی چیزی نیست که پوشیده بماند. اسماش را با خود دارد. ولی در صورتی که قضاوت مردم را اهمیت ندهیم و به تنهایی فکر کنیم که از پس همه چیز برخواهیم آمد، آن وقت علی دایی نمونهی اعلای ما خواهد بود.
مردم تاریخ خویش را مینگارند. اگر مردم در برههای از زمان به اشتباه بغلتند راه کارهای اجتماعی میطلبد و در این راهکارها اگر واژهی محاکمه یا جزا را به کار بریم دچار اشتباهی بدتر میشویم که آینده را از دستان ما خواهد ربود: یعنی چیزی از ما در آینده نخواهد بود مگر خودبینیها و بدیها. دایی شاید به زعم خودش میخواست مردمی که به او اهانت کردند به کیفر برساند تا خود را ثابت نگه دارد. در افتادن با مردم هزینه دارد و هزینهاش وارونه شدن شهرت است.