اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

گذری در فوتبال ایران- دکتر صدر



[html] دکتر حمید رضا صدر ، کارشناس ورزش و سینما در گفتگوی 2 ساعته در خصوص مسائل مختلف فوتبال صحبت کرد.

فوتبال ما هم جنبه مثبت دارد هم منفی


لیگ هیجان انگیزتر شده. صعود ذوب آهن به فینال لیگ آسیا خیلی دلگرم کننده است. پیروزی های دوستانه برابر چین و کره با نمایش خوبی کسب شد اما در عین حال مشکلات از قبیل اینکه تیم خصوصی نداریم زیاد است. تیم ها هنوز دولتی اند و پول مردم در بسیاری از حوزه های فوتبال بر باد می رود و آن مهلتی که فیفا تا سال 2011 به ما داده دارد به سر می رسد. باشگاه ها باید خصوصی شوند اما هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد . تیم ملی جام جهانی نرفته و کلا روند فوتبال خوب نیست.


حذف جوانان و نوجوانان


اعتقاد ندارم تیم های جوانان و نوجوانان ما ضعیف هستند. ناکامی هم جزئی از فوتبال است. امارات در آخرین دوره قهرمان جوانان آسیا شد اما امسال حذف شدند. فوتبال انگلیس را که قبول دارید؟ امسال تیم جوانان این کشور در مسابقات اروپایی ناموفق بود . این بدان معنی نیست که فوتبال انگلیس ساختار وجود ندارد.


فوتبال جزئی از زندگی مردم است


رویکرد مردم نسبت به فوتبال خیلی قوی و برجسته است و جزئی از زندگی آنها شده است. نمی خواهم بگویم فوتبال ما در مجموع موفق است ولی در این اوضاع اقتصادی دنیا و برخی تنشهای سیاسی ، استعدادهای زیادی داریم. رسیدن ذوب آهن به فینال آسیا از این موفقیت هاست.


انتظار نداشتم ذوب آهن به فینال آسیا برسد


نگاه من به فوتبال مثبت است. همه انتظار قهرمانی از نوجوانان و جوانان داشتند ولی من نداشتم. انتظار هم نداشتم ذوب آهن به فینال آسیا برسد. تیم ملی ایران ، کره جنوبی را در کشورش شکست می دهد. کره ای ها از سرمایه گذاری، باشگاه خصوصی، حضور در جام جهانی و فاکتورهای دیگر فوتبال از ما موفق تر هستند ، پس ما خوب بودیم که آنها را بردیم. در زمینه زیرساخت و فوتبال پایه ، در 4، 5 سال گذشته نسبت به یک دهه قبل بهتر شدیم. در سایپا 33 تیم پایه وجود دارد است. ذوب آهن و سپاهان هم تیمهای پایه دارند و برخی تیمهای دیگر .

پرسپولیس و استقلال هم که جزو تیم های ولخرج کشور هستند دیگر مجبورند 2، 3 تیم پایه را شکل دهند. ابومسلم با این همه مشکل تیمهای پایه دارد اما خیلی باید بیش از این به استعداهای خود برسیم.


فقط نباید فوتبالی ها در مورد فوتبال صحبت کنند


30سال است در رسانه هستم. قوی ترین برنامه ورزشی 90 است. اگر دقت کنید جان مایه برنامه فردوسی پور این است که در فوتبال ایران مدیریت وجود ندارد. اگر به 90 دقت کنید متوجه می شوید یا جنگ مدیران است یا مسائل اقتصادی. مسائل فوتبال ما اقتصادی، ساختاری و مدیریتی است. این ها را فوتبالیست ها نمی دانند. بحث من با کسانی که می گویند فقط فوتبالی ها باید درباره فوتبال حرف بزنند همین است. این موضوع که بازیکنان کدام کتاب را نوشته اند؟ آنها شوت خوب می زنند ولی وقتی بحث چارت باشگاه پیش می آید آیا می دانند؟ برای همین است که فردوسی پور می تواند آنجا صحبت کند. رویکردم در مورد ورزش از دید فرهنگی، تاریخی، جامعه شناسی است و به آن اهمیت بیشتری می دهم. سیستم 3-3-4 و یا هر سیستم دیگری که ساده است. یک الگوی ریاضی ساده دارد که بحث در مورد آن آسان است ولی مسائل فرهنگی فوتبال ما کمتر دیده می شود. وقتی روزنامه ها را ورق می زنیم در مورد خود فوتبال و زیبایی آن نیست. راجع به درگیری هاست. ما رویکرد جامعه شناسی و روانشناسی قوی در فوتبال نداریم چون آدم های متخصص این حوزه به فوتبال وارد نشدند. فقط نباید فوتبالیست ها در مورد فوتبال صحبت کنند. آنها که نه اصلاً کتابی خوانده اند و نه مقوله تحقیق را می دانند و نه جامعه شناسی را. فقط خوب می دوند و شوت می زنند. به خاطر همین است فردوسی پور با فاصله متمایز شده از دیگران. چون روی چیزهایی دست می گذارد که فوتبالیست نمی دانند و کسی به آن نپرداخته است.


ساختار در ورزش وجود ندارد


مشخص نیست در فدراسیون فوتبال چه کسی سخنگو است. مشخص نیست کفاشیان باید حرف بزند یا تاج. این مشکلات ساختاری است. همین وزنه بردار ما که مادام العمر به خاطر دوپینگ محروم می شود به خاطر مشکل مدیریتی و فرهنگی است. مبالغی که هدایتی در استیل آذین خرج کرده، اقتصادی است. ظاهراً این باشگاه خصوصی است اما وام هایی که این باشگاه گرفته شاید از منابع دولتی بدست آمده است..


بخش خصوصی وارد این فوتبال نمی شود


بخش خصوصی وارد فوتبال نمی شود. ساده ترین دلیلش این است که نمی تواند با دولت رقابت کند. معلوم است که با پرسپولیس و استقلال که از سازمان تربیت بدنی و نهادهای دیگر تغذیه می شوند نمی تواند رقابت کند. در فوتبال موارد ساختاری و فرهنگی و مدیریتی مهم است. ورزش اگر مثبت نباشد از نظر من معنی ندارد چون به اندازه کافی مشکلات داریم. به این دلیل به ورزش رو می آوریم که ذهن خود را به آرامش برسانیم بنابراین اگر ورزش هم سیاه باشد نباید بیاییم.


فوتبالیست ها باید به جامعه طراوت و نشاط دهند


هزینه ای که دولت و ملت به فوتبال می دهند خیلی زیاد است. دستمزدها را همه می دانند. یک فوتبالیست برای 7، 8 ماه بازی 700 میلیون می گیرد یعنی روزی 6، 7 میلیون. رئیس جمهور، نماینده مجلس، دکتر، مهندس هم این پول را نمی گیرد. قیمت ها را می پردازیم به خاطر این که طراوت و نشاطی به جامعه منتقل شود. اگر این طراوت از فوتبال به جامعه منتقل نشود به چه دردی می خورد؟!


آرشیو فنی ام را تلویزیون هم ندارد


آرشیوی که در زمینه های فنی بازیهای فوتبال از دهه 60 میلادی به بعد در خانه دارم ادعا می کنم که تلویزیون هم ندارد. از بچگی این بازی ها را می دیدم و یادداشت می نوشتم. طبیعی است برای این که نشان دهم کعبی یک بازیکنی است که حضورش در تیم ملی زاید و اضافی است و مبلغ بیش از توانایی هایش به او پرداخت می شود باید استدلال کنم که دفاع راست است یا اینکه در سیستم 3،5،2 به درد می خورد یا 4،4،2. یک مدافع کناری باید 12 کیلومتر بدود مثل دنی آلوز. باید مخاطب بداند که به مطلب و آنچه که می گویی اشراف داری. هافبکی که کمتر از 10 کیلومتر بدود اصلاً خارج از استاندارد فوتبال جهانی است.


همه کارشناسان تلویزیون مربی شده اند به جز من


ما که پولی از کارشناسی در تلویزیون نمی گیریم. در این مدتی که من و دیگران به عنوان کارشناس به برنامه ها می رویم به خاطر عشق است اما یک نکته ای وجود دارد. همه آنهایی که به عنوان کارشناس می روند یا مربی شده اند یا دستیار . یعنی کسب درآمدی از فوتبال می کنند ولی تنها کسی که به تیمی نرفته من هستم. البته سایپا در حوزه فرهنگی و مدیریتی از من دعوت کرد اما هنوز نپذیرفتم.

رویکردم تماشاگر عاشق به فوتبال است.


به خاطر فوتبال به همسرم جفا کردم


ما که عاشق فوتبال هستیم از خیلی چیزها می گذریم. خیلی موقع ها بودن با خانواده را نادیده گرفتم که با فوتبال باشم. خیلی به دختر و همسرم جفا کردم. بازی هایی بود که می دانستم صفر صفر می شود و هیچ صحنه فوتبالی جالبی هم ندارد اما 2 ساعت وقت گذاشتم و آن را دیدم ولی با همسرم به عیادت مادرش نرفتم. ما فوتبالی ها یک خودخواهی داریم و خیلی وقت برای فوتبال می گذاریم. هر جا می روم از ذات فوتبال دفاع می کنم. این موضوع خیلی برای من مهم است.

اگر این فوتبال زیر سوال برود یعنی 30 سال عمرم را باید دور بیندازم. می توانستم خیلی کارهای دیگر کنم. نگاهم طوری است که فوتبال بخشی از زندگی من است.


فرمت برنامه فردوسی پور به من نمی خورد


این طور نیست که رابطه ام با فردوسی پور بد باشد که به برنامه اش نمی روم. با فردوسی پور رابطه خانوادگی دارم. فرمت برنامه فردوسی پور به من نمی خورد. حضورم در برنامه های خارجی بیشتر کارایی دارد.


راجع به فوتبال ایران نمی توان حرف آخر را زد


راجع به فوتبال ایران نمی توان حرف آخر را زد. در برنامه خارجی می توانی از چلسی حرف بزنی. مثلاً بگویی که آبراموویچ گنگستری هست که پول مردم روسیه را واقعاً مفت بدست آورده و در چلسی ولخرجی می کند. مشکل فوتبال ما دولتی بودن آن است. تمام این باشگاه ها و مربیانی که بیهوده می آیند و می روند برای این است که کسی از جیب پولی نمی پردازد. دولت خیلی بی رویه در فوتبال هزینه می کند و همه می دانند با ریخت و پاش همراه است.

فوتبال و سینما با هم فرق ندارند. 2 کتاب نوشتم یکی در مورد تاریخچه سینما و یکی ورزشی به اسم «روزی روزگاری فوتبال» ظاهر فوتبال و سینما با هم فرق دارد ولی هر دو با توده مردم سرو کار دارند. از این دو مقوله بچه 5 ساله تا پدربزرگ و مادربزرگ استفاده می کنند. محدودیت سنی هم ندارد. حضور مردم است که به این دو حوزه اثر می بخشد. فیلم های لوده گی که می سازند به خاطر استقبال مردم است و مخاطب دارد. پرسپولیس و استقلال و رئال و بارسلونا را بدون تماشاگر نمی توان تعریف کرد. آنها در خدمت مخاطبند . در سینما هم همین طور است.


آوردن مربی خارجی ریخت و پاش رسانه ای است


آوردن مربی خارجی یک ولخرجی دیگر است. اسم آن را می گذارم ریخت و پاش رسانه ای.

بر فرض فدراسیون مربی پر اسم و رسمی را مثل رایکارد با حقوق 2 میلیون دلار بیاورد. بعد آن چی؟ آوردن مربی خارجی به نفع ما نیست.


بحث های اخیر فشار را از روی قطبی برداشت


در مورد استعفای قطبی باید بگویم که این کار فدراسیون در بحث آوردن مربی خارجی پس از جام ملتها فشار را از قطبی برداشت. هر جا می رود می گوید من بعد از جام ملت ها می روم. بعضی ها می گویند انگیزه بازیکنان را می گیرد ولی اعتقاد دارم بازی جام ملت ها ویترینی است که بازیکنان خود را به فوتبال جهان معرفی کنند. الان فشار از قطبی و تیم ملی در حوزه رسانه ای برداشته شده است. سرمربی تیم ملی بحث را تمام کرد و گفت می روم و گرنه خبر اول هر روز روزنامه ها بحث قطبی بود.


انتقادات به تیم ملی با 4 سال قبل فرقی نکرده است


در مسابقات مقدماتی جام جهانی 2006 ، تیم ما با برانکو به جام جهانی رفت و آب در دل هیچکس تکان نخورد. حالا بروید روزنامه های آن موقع را ببینید که چه بلایی سر بلانکو آوردند. با موقع حذف تیم ملی از جام جهانی 2010 هیچ فرقی نکرده است. انشا همان انشا، نیش ها همان نیش، شلاق ها همان شلاق. مطالب در مورد تیمی که با برانکو به جام جهانی رفته و تیمی که با علی دایی و قطبی به جام جهانی نرفته فرقی نکرده است. نامه برانکو به دخترش نشان می دهد که چه خون دلی خورده است.

آیا ما ژورنالیست ها دنبال این هستیم که تیم برود جام جهانی یا اینکه خوراک رسانه ای برای فروش بیشتر داشته باشیم؟


روایت واقعی از دیدار ایران مقابل پرتغال و مکزیک


برخی خبرنگاران که با تیم ملی ایران در جام جهانی آلمان بودند همان جا قبل از شروع بازیها می گفتند برانکو را بردارید! نگاه ما به مقوله تیم ملی و اینکه موفقیت را چطور تعریف کنیم خیلی فرق دارد. در بازی مکزیک و پرتغال من کارشناس تلویزیون بودم. در بازی مکزیک که 3 بر 1 باختیم همه در استودیو عزا گرفته بودند اما واقعیت این است که فاصله ما با مکزیک بیش از 2 گل است. آنها 2 بار در سالهای 1970 و 1986 جام جهانی را برگزار کردند. ما برای برگزاری یک بازی در آزادی نزدیک به 20 ارگان را باید جمع کنیم ولی انتظار این بود که ما باید مکزیک را ببریم. این دور از واقعیت است. از پرتغالی که دکو، رونالدو و خیلی های دیگر داشت فقط 2 گل خوردیم در حالی که من اعتقاد دارم 8، 9 گل فاصله ما با فوتبال پرتغال است. استقلال و پرسپولیس بخواهند سر تمرین بروند کاسه چه کنم دست می گیرند اما یک بار بروید کیفیت باشگاه های پورتو و بنفیکا را ببینید. همین بشیکتاش و گالاتاسرای که نزدیک ما هستند را ببینید. هنوز ساختمان پرسپولیس و استقلال معلوم نیست کجاست. ابومسلم در ثروتمندترین شهر ایران است و به بی پولی خورده است. همه ابومسلم را باشگاهی می شناسند که هر فرد چک به دستی از آن طلبکار است. چطور انتظار دارید ایران پرتغال و مکزیک را ببرد؟


دولت می تواند فوتبال را خاکستر کند


فوتبال حرفه ای فوتبالی است که پولش را خودش تامین کند و روی پای خود بایستد. صندلی زمانی صندلی است که روی پایه های خود . فوتبال ما روی پای خود نیست دولت می تواند با یک خط بگوید ما دیگر برای این فوتبال پول نمی دهیم و این فوتبال خاکستر می شود.


باقری برای 5 بازی 400 میلیون می گیرد


پرسپولیس و استقلال 15 میلیارد سالانه هزینه دارند. در مقایسه با تیم های باشگاهی کرواسی که سوم جهان شده یا سوئیس، بلژیک، نروژ و دانمارک بازیکنان ما خیلی بیشتر می گیرند. بازیکنان ما از بازیکنان لیگ آمریکا هم بیشتر پول می گیرند. طرفدار پرسپولیس می گوید بازیکن بهتر بخرید. مگر این طرفدارها برای پرسپولیس چقدر پول می دهد؟ پول حاصل از بلیط فروشی چقدر است که به جیب پرسپولیس می رود؟ واقعا هیچی نیست ولی دولت باید پول کریم باقری را بدهد که یک فصل 5 بازی می کند و حداقل 400 میلیون می گیرد. مادرم که 75 سال دارد و اصلا اعتقادی به فوتبال ندارد یک پولی برای کریم باقری می دهد چون عملا از جیب دولت می رود. مثلا فرهاد مجیدی سالی 700 میلیون می گیرد ، این فوتبال حرفه ای نیست ولی اگر رونالدو با 100 میلیون دلار به رئال می رود تماشاگر رئال از جیبش پول می پردازد ، قیمت بیشتری به خاطر حضور رونالدو برای بلیط بازیها می دهد و مواردی از این قبیل . اما ولخرجی هایی که باشگاه استقلال می کند فرق دارد. بازیکن خارجی می آورد و بعد می گوید این چاق است ، 200 میلیون می دهد و او بر می گردد. این هزینه در سبد اقتصادی طرفداران استقلال جایی ندارد .یک تیم با پس زمینه دولتی یک میلیارد برای برای یک دروازه بان معروف می دهد. این فوتبال دولتی است نه حرفه ای. . دولت با یک خط ، فوتبال را خاکستر می کند ولی در انگلیس دولت نمی تواند منچستر را منحل کند چون وابسته به پول دولت انگلیس نیست و طرفداران منچستر پشت این تیم هستند. 30 تا 40 درصد پول بازیکنان گرانقیمت با پول بلیط فروشی، 30 تا 40 درصد با پخش بازی ها و بقیه با پول اسپانسر جور می شود.


خصوصی شدن فوتبال از مسائل ضد اخلاقی پیشگیری می کند


نمی خواهم بگویم که دستور مجلس در خصوص عدم اعطای بودجه به ورزش حرفه ای به نتیجه می رسد یا نه اما ما چاره ای نداریم هزینه فوتبال ما مثل بادکنکی شده که بزرگ و بزرگ تر می شود و دیر یا زود می ترکد . حتی اگر قهرمان آسیا هم شویم اتفاقی نمی افتد. 4 سال پیش رفتیم جام جهانی. آیا اتفاقی افتاد؟ باید فوتبال ما روی پای خود بایستد. این مشکل ماست. در مسائل اخلاقی هم می توانیم پیشرفت کنیم. اگر پول را باشگاه ها از جیب بدهند اجازه نخواهند داد بازیکنش را در پارتی لواسان دستگیر کنند و بعد زود آزاد شود و به بازی بعدی تیم برسد . آنها بازیکن را اخراج می کنند.


استیل آذین «له» می شود


ذات فوتبال ما دولتی است و باید تدریجی به سمت خصوصی شدن برود. فوتبال الان پر درآمد است. فوتبال همه جا پولساز است ولی چرا در اینجا اینطور نیست؟استیل آذین معلوم است که در میان تیم های دولتی له می شود . اگر نتیجه هم می گرفت در دراز مدت به مشکل می خورد البته اعتقاد ندارم استیل آذین چندان خصوصی است.

بیشترین مبلغ درآمد در فوتبال پخش تلویزیونی است به دلیل تبلیغات. اما آیا ما میتوانیم تلویزیون خصوصی داشته باشیم؟


سیستم جدید و حرف جدیدی در این فوتبال نیست


یکسری مربیان دارند دائما می چرخند و از این تیم به این تیم می شوند . از کسی اسم نمی برم اما رویکرد نو، حرف نو، تیم نو در این فوتبال نیست . دلیلش هم همین دست به دست چرخیدن مربیان است. بنابراین می بینیم که کاسمیرو سرمربی صنعت نفت آبادان متفاوت نشان می دهد. حتی دنیزلی یا قطبی را می تواند مثال زد. حال و هوای حرف زدن قطبی هم متفاوت است یعنی فوتبال ما تا این حد نیاز دارد به چهره های نو. دایره خیلی محدود است . یک گروهی هستند که راحت تر در این بده بستان ها هستند. کاسیمیرو تا حالا جواب داده است و آنچه از تیم نفت دیدم واقعا عالی بود. تعویضش مقابل استقلال خوب بود. معلوم بود مظلومی در آن بازی آچمز شده است. کاملا معلوم بود استقلال می بازد. استقلال نیمه مربیان را باخت. در نیمه اول استقلال موقعیت داشت . در نیمه فرصت گیر نیاورد. تا اینجا مربی صنعت نفت حرفی برای گفتن داشته است.


علی پروین فوتبال ایران را زنده کرد


یک کتابم 10 سال پیش چاپ شده و دوباره با برخی تغییرات چاپ خواهد شد. یک فصل داشتم به عنوان " عصر پروین". اول مثبت را بگویم

تاج: حمایت کور کورانه از داوران بی معنی است




به گزارش سایت Traxtorchi.ir به نقل از سایت فدراسیون فوتبال، تاج نائب رئیس فدراسیون خود بارها بر اعتراض تراکتورسازی نسبت به داوری اعتراض کرده در گفتگویی با خبرنگار فدراسیون فوتبال از بی معنی بودن حمایت همه جانبه از اشتباه داوران می گوید.

« من همیشه از داوران و کمک داوران دفاع کرده ام.اما داوران باید به مطالبات باشگاه ها پاسخ دهند و عنایت رئیس کمیته داوران باید رسیدگی بیشتری به حوزه داوری داشته باشد اگر داوری بد سوت زد  و کمیته داوران این داور را محروم کرد دیگر کسی به کمیته داوران و داوری هجمه نمی کند.

در بازی تراکتورسازی و بازی صبا هم صحنه های قابل بحثی وجود داشت اما به نظر من اگر داوری اشتباه تاثیرگزاری کرده باید محروم شود و اگر داوری اشتباه کرده کمیته داوران اعلام کند که این داور اشتباه کرده .این اعلام مردم و افکار عمومی را متقاعد می کند.هیچ کس شک ندارد که داوران می روند تا بهترین سوتهایشان را بزنند اما دفاع مطلق از داوران هیچ معنایی ندارد و داورانی که آمادگی جسمانی خوبی دارند باید قضاوت کنند در واقع باید داوران باید مطالبات به حق باشگاه ها را پاسخ دهند .»

بچرخ تا بچرخیم

TractorFansPortal.Com. می خواهم سخنم را با یک شعر تورکی شروع کنم. البته دلیل فارسی نوشتن مقاله فقط و فقط به خاطر همان هایی است که باعث می شوند دست به قلم شوم و مقاله بنویسم وگرنه اگر درد دلی باشد مطمئناً از زبان شیرین تورکی که زبان مادریم است فیض می برم.

یامان گونده بیزی قارداش سانیرسیز  بولگوده باجی دان اسکیه سانیرسیز
حاق اوسته اوتوروب حاققی دانیرسیز بو نئجه یولداشلیق، نئجه قارداشلیق

نمی دانم از کجا شروع کنم، به هر چه که فکر می کنم پر است از بی عدالتی و بی حرمتی. از مشکلات اقتصادی ملت بنویسم یا از دلسردی های ملت نسبت به آینده؟ از سیاست حرف بزنم یا از ورزش؟ علوم  اجتماعی را کنکاش کنم یا فقر فرهنگی را؟ البته آنقدر سواد ندارم که در نقش یک تحلیلگر عمل کنم ولی چون می بینم و می سوزم می نویسم. بگذار از دلخوشی ساده ملتم حرف بزنم از ورزش حرف بزنم که سرشار است از بدی ها و ناخوشی ها. سیاست و فرهنگ و اجتماع و امکانات را میشود در همین ورزش تعریف و پیدا کرد. شاید بپرسی ورزش چه ربطی به سیاست و فرهنگ و اجتماع دارد؟ هر چند که خود بهتر از من می دانی.

فوتبال کلمه ای بس آشنا برای همه. بله برای همه. فوتبال طرفدار خاص ندارد یک ورزش عمومی است یکی با بازی کردن، دیگری با تماشا کردن و تشویق کردن،  یکی با تحلیلش و دیگری با سمت اجرایی، به نوعی خود را در این ورزش سهیم کرده است. دلخوشی ملتم به همین فوتبال است و بس. چون آنقدر امکانات رفاهی نیست که به همه برسد همین یک ورزشگاه است و تیم شهرش. تبریز هم از این قاعده مستثنی نیست. البته وضع ما بدتر از سایرین نباشد بهتر هم نیست. فوتبال در ایران از خیلی بعدها قابل تعریف است، هم از لحاظ سیاسی هم فرهنگی و هم اجتماعی. بعد فرهنگی آن بر میگردد به

بازیکنان و هواداران که نوع عملکرد آنها مزید علت بر فرهنگ جامعه است. بازیکنان ما در لیگ برتر آنچنان غرق درآمد شده اند که غیر از پول دیگر چیزی را نمی بینند. البته بعضی وقتها می شود کسانی رو پیدا کرد که تنها پول برایشان مهم نباشد و حس انسان دوستی و شرف و عرق ملی و وطن پرستی هم در وجودش باشد. همین پارسال یک نمونه در تیم مقاومت شیراز دیده شد که به خاطر مصدومیت دروازه بان حریف توپ را گل نکرد یا یکی از بازیکنان که ماشین خود را برای حمایت از افراد معلول خرج کرد یا مثلاً بازیکنی به خاطر تیم شهرش قید تیمهای بزرگ را زد و به تیم شهرش پیوست. البته بودند کسانی هم که به خاطر فوتبال و حرفه ای شدنشان فحش های ناموسی را به جان خریدند و شعارهای قومیتی و نژاد پرستانه را به حساب حرفه ای گری نوشتند و برایشان کف زدند. هواداران هم نقشی بزرگ در فرهنگ جامعه دارند یا بهتر است این چنین گفت که هواداران نمونه خالص فرهنگ یک جامعه هستند. وقتی در اروپا در شهری فاصله میدان فوتبال با تماشاگران نزدیکتر از فاصله نیمکت مربیان به بازیکنان است فرهنگ همان شهر را نشان می دهد یا در همین اروپا وقتی تیمی به خاطر هوادارانش 3 امتیاز را از دست می دهد نشان از فرهنگ همان جامعه را دارد. در لیگ ما هم همین طور است البته نه آنطور که در رسانه ها و روزنامه ها دیده و نوشته می شود. باید بروی و از نزدیک نظاره گر باشی  که این خود برمی گردد به همان بعد سیاسی فوتبال. وقتی در ورزشگاههای ما توهین به بازیکن حریف مساله ای عادی می شود و یا توهین های نژادپرستانه با مظلوم نمایی جلوه گر می شود نشان از فرهنگ جامعه است. البته در نقل قولی دیدم که نوشته شده بود ورزش یک جامعه بیانگر فکر و قدرت یک جامعه است یعنی اگر ورزش کشوری در حال پیشرفت باشد مطمئناً قدرت آن مملکت هم رو به پیشرفت است و جو ورزشگاهها و هوادارن آن نشان از فکر جامعه است. وقتی در ورزشگاه سهند تبریز شعارهای ملی به گوش می رسد یعنی این فکر برگرفته از جامعه است و وقتی در آزادی شعارهای نژاد پرستانه میشنوی باید قبول کنی که افکار جامعه است که آنجا نمود می کند و خود را نشان میدهد. البته در این بین مسئولین محترم نیز مستثنی نیستند که با افکار سیاسی خود سعی دارند به نوعی خود را نشان دهند و بیان کنند که چه در سر می پرورانند. سال ها بود که تراختور با همین سیاستهای نادرست و البته فاشیستی از لیگ برتر دور مانده بود ( برای همه روشن است که همین آمدن به لیگ برتر هم نشات گرفته از همان سیاست بود که در زمان انتخابات و برای شیره مالی بود و بس). سال قبل با ورود تیم تراختور به لیگ برتر فوتبال ایران و اگر اغراق نباشد فوتبال آسیا شوک بزرگی به خود دید. مگر می شود تیمی که اولین سال حضور خود در لیگ برتر را می بیند این همه طرفدار داشته باشد و در سرما و گرما، در بازیها معمولی و حساس ورزشگاه را مزین به رنگ سرخ کند. کار به جایی رسید که سرخابی ها در این ورزشگاه مظلوم شدند و تنها. البته در ورزشگاه خودی هم همانطور شد و مهمان حکم میزبانی گرفت. این بود که مسئولین دست به کار شدند تا به نوعی با فاجعه به وجود آمده مقابله کنند و هر روز با سناریوی جدید سعی در کم رنگ نشان دادن این حضور و حماسه بودند. از روزنامه ها گرفته تا رسانه ها. یک روز مرا شور می دادندو مرا تشویق می کردند و در پشت پرده بر علیه من می نوشتند. یک روز مرا پر شور می دیدند و فردایش برای کم جلوه دادن، مرا بی جنبه می خواندند و تازه به دوران رسیده. همه و همه دست به کار شدند و نظر سنجی راه انداختد. باورش شاید سخت باشد کار به جایی رسید که در نظر سنجی ها هم تقلب کردند و در هر حال غالب این همه جنگ و جدال تراختور بود و هوادارانش. برنامه جدید و اساسی از زمانی شروع شد که شعارهای هواداران را شنیدند.  (( عیبی یوخ)) یعنی چی؟ نشنیده بودند چون نداشتند که ببینند. آنها عادت کرده بودند که فحش بشنوند و ببینند. تیم گل می خورد باز تشویق می شود، بد کار می کند تشویق می شود، گل می زند تشویق می شود، از همه مهمتر می بازد ولی باز این هواداران بعد از سوت پایان بازی سراپا به مدت 10 دقیقه تیمشان را تشویق میکنند. سرمربی سابق تیم ملی مات و مبهوت مانده فکر کرد که تیمش باخته. البته تیم حریف هم تشویق شد. این شد فرهنگ جامعه ما. شعار یاشاسین آزربایجان شنیده شد، آزربایجان وار اولسون .....، تورک دیلینده مدرسه هم به گوش رسید و اینها فکر جامعه را نشان میداد. این ملت خواستار چیزهایی بودند که هیچ گاه و هیچ وقت نه شنیده شده بود و نه اهمیتی به آنها داده شده بود شروع شد. همان که باید شروع می شد. در من حس حق طلبی و در تو فکر مقابله. امسال شهرداری هم دست به دست تراختور در لیگ حضور پیدا کرد آن هم چه حضوری، تیمی بدون باخت  در لیگ یک. ولی کو که بیند و تحسین کند. مرا غریبه و غریب شمردند. بر ناراحتی هایم خوش بودند و چشم دیدن خوشی هایم را نداشتند. لیگ با قرعه واقعاً یحث برانگیز شروع شد. اولین هفته اتوبان تهران تبریز بود. چون تراختور به تهران می رفت و استقلال به تبریز می آمد. هفته هشتم هم اتوبان اصفهان تبریز بود. البته هفته سیزدهم هم همین اتوبان تبریز اصفهان برپا بود. البته با احتمالات ریاضی اگر دهها هزار بار قرعه کشی شود این اتفاق رخ می دهد یعنی یک به دهها هزار. بازیها ی اول مصادف بود با محرومیت های تیمهای تبریزی که از قبل برنامه ریزی شده بود. تنها بحث هوادار نبود که مشکل ساز شده بود. بحث شکسته شدن تابوی قرمز و آبی هم بود. دردانه های پایتخت باید حمایت می شدند و هوادارانشان باید محترم شمرده می شدند. بعد قرعه کشی اعلام شد که به دلیل اینکه در شهرستانها ( بخوانید تبریز و آبادان ) طرفداران زیادی به ورزشگاهها می آیند و کنترل آنها سخت است بازیها باید در یک روز غیر تعطیل برگزار خواهد شد. این بهترین ایده برای کم کردن حضور هواداران بود که در کنار آن سیاستهای دیگری نیز وجود داشت که همین عدم حمایت از تیم های شهرستانی. فکر می کردند که بیشتر از همه میدانند و بهتر از همه می فهمند ولی سخت در اشتباه بودند  و هستند. چاه مکن بهر کسی اول خودت بعداً کسی. این را در همین بازیها به عینه دیدیم. تبریز و سهند در هر بازی تماشاگر داشت و تهران و آزادی پر بود از سکوهای خالی. تو هنوز مرا نشناختی و نخواهی شناخت. چون در کتابهای درسی ات هم مرا بایکوت کرده اند و کردند و تو عاجر از شناخت قدرت من. حال من به تو می گویم به تو که می خواهی با من بجنگی. بچرخ تا بچرخیم. من با همه سختیها و مشقت خواهم آمد و خواسته هایم را خواهم گفت و به حقم خواهم رسید و تو خواهی ماند با آن سیاستهای غلطی که در ذهنت داری. تو برای حذف کردنم دست به دامان حیله و نیرنگ خواهی شد و من برای اثباتم دست به دامان برادرانم، چون من می دانم که مرا همراهی خواهند کرد چرا از زبان همان ملتم که به حق هستند و خواهند بود و تو با آن نیرنگ هایت شکست خواهی خورد. پس بچرخ تا بچرخیم.تراختور بدان که تو تنها نخواهی ماند حتی در این روزهای غیر تعطیل که از کلاس و درسم می زنم و مغازه ام را می بندم و برای به تو رسیدن کوهها را پشت سر می گذارم.


قارتال تورک اوغلو


http://tiraxtorfans.com/1389-08-16-08-21-07/608-1389-08-18-13-18-35.html