اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

تراکتور یا تراختور؟

TractorfansPortal.Com. واژه تراکتور برگرفته از یک کلمه انگلیسی است که با تغییر در لفظ  خواندن آن در فارسی با عنوان تراکتور و در زبان تورکی با عنوان تراختور  و یا به طور معمول تیرختور خوانده می شود. حال چه فرقی بین این دو کلمه  وجود دارد. اگر از نظر نوشتاری بخواهیم بحث کنیم می بینیم که تنها به  خاطر نوع گفتن این کلمه در زبان های متفاوت باعث نوشته شدن آن شده است  یعنی در زبان فارسی به تراکتور و در تورکی به تیرختور یا تراختور تغییر  شکل داده است. حال با این تفاسیر چرا گفتن این کلمه و نوشته شدن این  کلمه در بعضی پارچه های هواداری تیم تراختور سازی موجب بروز برخی مشکلات  شده است؟ در قانون اساسی ایران نوشته شده که زبان رسمی کشور ایران  فارسی می باشد یعنی هر گاه در یک مکان کاملاً رسمی وارد شدید و خواستید  سخن بگویید باید از زبان فارسی استفاده کنید و این بدین معنی است که در  موارد غیر رسمی هر کس آزاد است با زبان مادری خود سخن گوید در ضمن ذکر  این نکته نیز قابل توجه است که در این کتاب قانون ایران،  اصلی به  عنوان اصل 15 هم می باشد که بیش از 30 سال است که در بین کتاب قانون  ایران حک شده ولی بلا استفاده مانده است که ذکر گردیده زبان رسمی ایران  فارسی است ولی تدریس و گسترش سایر زبانها و استفاده آن در مطبوعات و رسانه ها  در کنار زبان فارسی آزاد است. بگذریم از این که چرا این اصل بعد از  گذشت بیش از 30 سال همچنان بایکوت شده و هیچ حرفی از آن در مجلس به  زبان آورده نشده است و هر کس صحبتی از این به میان می آورد دستگیر می  شود و از تمام فعالیتهای اجتماعی منع می گردد. ولی با تکیه بر اینکه زبان فارسی زبان رسمی کشور است و در موارد غیر رسمی سایر زبانها نیز  قابل استفاده و احترام است چرا در یک بازی فوتبال که بین تیم تراختور و  یکی از تیمهای کشور در لیگ برگزار می شود مانع  از ورود  پارچه نوشته  مزین شده به نام تراختور جلوگیری به عمل می آید. آیا جلوگیری از ورود  چنین پارچه  هایی مشخص کننده افکار فاشیستی نیست؟ فرض بر این باشد که سبب این  نوشته نوعی اعتراض به این همه تبعیض هاست که به خاطر بی حرمتی به  زبانهای غیر فارسی روی می دهد صورت می گیرد. آیا بهتر نیست به جای درست  کردن موانع سعی در حل این مشکل برآییم. مشکل اساسی در کشور ایران این  است که هیچ کس جرات ندارد با مشکلات و کسورات روبرو شود و سعی در حل آن  قرار گیرد. همیشه دیده شده که به جای حل مساله صورت مساله پاک می شود.

در کشوری که عامل اصلی به وجود آمدن یک کشور واحد بودن اقوام مختلف است  چرا باید برای حفظ این عامل سعی در خذف آن قرار گیریم. ایران بدون آزربایجان و  خوزستان و بلوچستان و غیره یعنی ایران بدون سرو پا که پا قلب دوم و سر  مغز تفکر یک کشور است. بر همگان روشن است که در ایران و در مسابقات  فوتبال باشگاهی سهم تیم های مرکز نشین بیشتر از سایر جاهاست در حالی که  سهم بازیکنان در فوتبال ملی برعکس این قضیه را نشان می دهد. اگر کمی به  عقب برگردیم در تیم ملی ایران در دهه 60 و 70 بدنه اصلی تیم را بازیکنان  تورک آزربایجان  و البته جنوبی های خونگرم تشکیل می دادند و در آن زمان  تیم ملی نیز برای خود در آسیا و حتی جهان اسم و رسمی داشت. ولی حالا نه  تیم ملی وجود دارد و نه آن بازیکنان با تعصب و شجاع. در بحث هوادار نیز  روال بر این بود که به غیر دو تیم پایتخت نشین سایر هوادارن تیمها در پشت این تیم ها گنجانده شده بودند و هر گاه صحبت از هوادار می شد منظور  همان تیمهای سرخابی بود و بس. ولی بعد از ورود تیم تراختور به لیگ برتر  و همراهی تیمهایی همچون شاهین و صنعت نفت آبادان بحث هواداری به نوعی  تغییر یافت و دیگر سرخابی در کار نبود و هر روز صحبت از پر هواداری تیم  ها به میان می آمد و می آید. در این بین تنها دو تیم با سایر تیم ها و  هواداران این دو تیم با بقیه فرقی متمایز داشتند و آن عدم حمایت تیم  های سرخابی در ورزشگاه خانگی خود بود تا جایی که در آبادان و تبریز دیگر هواداران سرخابی جایی برای تشویق نداشتند و نفری برای تشویق. حال در  ذهن همه مجهول های زیادی به وجود آمد که دلیل اصلی این عدم حمایت از  تیم های سرخابی در این شهرها چیست در حالی که این دو تیم  سابقه بسی  بزرگ را دارند و چه عاملی باعث شده که به یک باره حذف گردد. اگر نگاهی  به تشویق این دو تیم نیز نظری افکنیم خواهیم دید که در این ورزشگاهها  تشویق ها هم متفاوت از سایر است. دیگر در این ورزشگاهها نه از شعارهای  سروری خبری است و نه از قهرمانی. اینجا بحث چیز دیگر است و آن هم  شعارهای هویتی و حقوقی البته با زبان شیوا و گویای مادری و به صورت  مدنی و اصولی.

اینجا دیگر شعار فلان تیم سرور فلان تیم است کهنه شده. اینجا صحبت از  بی عدالتی  و حق و حقوق و  هویت طلبی به زبان می آید اینجا و در بازیها  برای اعتراض به قانونی که اصولش را نادیده گرفته اند سخن به زبان می  آید. اینجا هواداران با نام تراختور به ورزشگاه می آیند تا نشان دهند  که خیلی چیزها از یاد رفته و ما خواهان ترویج آن هستیم.

ایران مال من و  تو و مال همه است پس باید برای همه هم یکسان باشد. چرا باید من تورک  آزربایجانی به خاطر همان اصولی که  در قانون اساسی وضع شده و پدرانمان  برای آن جواب بله داده اند باید مورد ضرب و شتم قرار گیرم. مگر غیر از  این  است که بی حرمتی به قانون یعنی بی حرمتی به نظر ملت است. چرا باید  هوادار تراختور را به خاطر علاقمندی به زبان مادری باید انگ بیگانگی و  تجریه طلب و آشوبگر نسبت داده شود؟ ورزشگاه برای ما بهترین تریبون آزاد  برای اعتراض و خواستن حقمان است. آری اینجا کسی برای فوتبال به ورزشگاه  نمی آید اینجا فوتبال برای خواسته هایم تشکیل شده چون همین فوتبال هم  هویت من است. یکی از اسطوره ها در جایی نطق کرده بودند که در تبریز کسی  برای تماشای فوتبال به ورزشگاه نمی اید که موجن ناراحتی دوستان و هواداران تراختوری شد ولی من به شخصه از این حرف اسطوره خوشم آمد چون فهمیدم که فهمانده ام به آنان که نمی خواهند بفهمند یا اینکه نمی  خواهند نشان دهند که می فهمند. شما که به این مساله رسیده اید که اینها  به خاطر فوتبال به ورزشگاه نمی آیند پس چرا مشکل را حل نمی کنید و به  حرف یک ملت اهمیت نمی دهید و بر عکس سعی در ضربه زدن هستید. مصمم شدن  ملت آزربایجان در ادامه دادن این راه همین موانعی بود که نشان می داد  من راهم درست است و باید پیش روم.  اگر حرف من نا حق است  پس چرا این  اصول از کتاب قانون حذف نمی شود. اگر اعتراض من به اصل 15 قانون اساسی  جرم است پس این نتیجه را به من می دهد که کلاً قانون اساسی کشور غلط   است. شعار یاشاسین آزربایجان هیچ ضرری به ایران و ایرانی ندارد و تنها باعث بروز  حس وطن پرستی بیشتر به ملت آزربایجان را می دهد ولی شعار صدای عر عر  نمیاد  و ....... در نمیاد باعث تفرقه می شود. نوشتن تراختور بدین معنی است که ما می خواهیم به مسئولین نشان دهیم که ایران ز تهران تا کرج  نیست. ایران یعنی همه جای ایران و از آزربایجان گرفته تا خوزستان و از  خراسان تا بلوچستان. در یکی از اصول قانون اساسی نیز آمده که ملت حق  دارند بدون استفاده از ابزار و سلاح گرم دست به تظاهرات بزنند در حالی  که ما با مدنی ترین شیوه اعترض خود را نشان می دهیم. حال چرا این مدنیت  به مزاق  دوستان خوش نمی آید مایه تعجب و تاسف است. شاید این سخن من را به غیر  از کسانی که به ورزشگاه سهند یا همان یادگار امام می آیند درک نکنند  چون از نزدیک نه دیده اند و نه آن حس را دارند که بچشند. برای ورود به  ورزشگاه از فیلترهای زیادی رد می شویم و بی آنکه بتوانیم حتی پارچه های قرمز رنگ را وارد ورزشگاه کنیم. بعد ورود هم مشکل داریم وترس. مشکل این  است که کسانی را به عنوان لیدر معرفی کرده اند که فقط برای دریافت پول  لیدر شده اند و همین آقایان اولین کسانی هستند که شعارهای ملی هویتی ما  را با شعارها و توهین ها عوض کرده اند. دیگر اینها به جای آزربایجان وار اولسون  شعار داوری کثافت سر می دهند و  هیچ اهمیتی به حس ملی و تعصب  تیمی ندارند تا جایی که در هنگام شعار یاشاسین آزربایجان سعی در به هم  زدن شعار بر می آیند. البته ترسی هم وجود دارد چون ورزشگاه سهند مکانی  است برای روبرویی با عوامل امنیتی که در کنار تو هستند و مواظب شعار  های تو که بعد بازی معلوم نیست توسط کدامین شخص محترم دستگیر شوی.

قابل توجه ترین مساله بر می گردد به این مساله که در بازی داربی که در تهران  برگزار می شود طرفداران زیادی از سایر شهرها خود را به آزادی می رسانند  و برای تشویق تیم خود در آنجا چند ساعتی را سکنی می کنند و هر بار برای حل مشکلات آنها برنامه تلویزیونی پخش می کنند و بحث هایی می شود  تا مشکلات این عزیزان حل شود درست برعکس تبریز. اینجا هر کسی که به غیر  از تبریز می خواهد به استادیوم سهند بیاید باید با وسیله غیر شخصی  مسافرت کند چون یا در پارکینگ توسط نگهبانان محترم پنچر می شود یا توسط  مامورین امنیتی اطلاعاتی تحت تعقیب قرار می گیرد. هر وقت هم که سوال می  شود دلیل دستگیری چیست با جواب اینکه تیم تراختور مال تبریز است و به  شما هیچ ربطی ندارد مواجه می شوند. حال با توجه به موارد ذکر شده آیا  این بی عدالتی و تبعیض نیست که برای تیم های تراختور و هر از گاهی صنعت نفت و سایر تیمهای غیر مرکزی انجام میشود. چرا ما نباید مساله ی به  این سادگی را آنقدربزرگ کنیم که در خود مساله گیر کنیم چه برسد به حل  آن. اصل 15 قانون اساسی این مساله را حل کرده و مانده جواب را در جلوی  سوال "چرا ما نباید به زبان مادری خود بنویسیم و بخوانیم ؟" خواهیم  گذاشت تا مشکلات حل گردد ولی افسوس که ما هم سوال را می دانیم و هم  جواب را ولی شما از قبول کردن آن طفره می روید و مرا محکوم میکند. ولی  من یاد گرفته ام که هر گاه در جواب سوالی که می دانی و هیچ شکی در آن نداری پافشاری کن حتی اگر مانعی سر راهت ببینی. روزی خواهد رسید و کسی خواهد بود که حرف  تو را تائید کند و تو را به خاطر پافشاریت تحسین. پس من هم از این به  بعد بر تراختور بودن آن و بر شعار تورک دیلینده مدرسه اولمالیدی هر کسه پافشاری خواهم کرد و برای رسیدنش سعی و تلاش و امیدورام ویقین دارم به  این هدف و حق طبیعی ملتم خواهم رسید. پس یاشاسین آزربایجان با تراختورش.
Qartal Türk oğlu

نظرات 1 + ارسال نظر
اذری دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.azarlink.mihanblog.com

یاشاسن اذربایجان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد