نویسنده این متن تنها و به خاطر جریحه دار شدن و اشک چشم ملتش دست به قلم شده و سواد نوشتاری را در خود نمی بیند و تنها به خاطر حسب وظیفه اقدام به نوشتن کرده است و به همین خاطر اگر خواننده کسوری در متن بیند به بزرگواری خویش انتقاد و اخطار دهد و بخشش کند.
الف) در دوران مدرسه استاد تاریخمان از شخصیت های والای آزربایجان سخن به زبان آورد و در آن بین کتاب تاریخ 18 ساله آزربایجان را معرفی کرد که از نویسنده این کتاب اسمی به زبان نیاورد. این عمل وی در نوع خوب جالب بود چون وقتی پرسیدیم که کتاب از کیست در جواب چنین پاسخ داد که خود کتاب مهم است نه نویسنده اش.
حس کنجکاوی در من باعث شد تا کمی از این نویسنده تحقیقی داشته باشم که دلیل نبردن اسم نویسنده از طرف استاد چه بود. تحقیقات در باره ی احمد کسروی نویسنده کتاب به من مطالب زیادی را یاد داد که از آن به عنوان بزرگتــرین نویسنده و بزرگترین خائن تاریخ آزربایجــان یاد می کردند و میکنند که دلیلش حال بر همگان واضح است. در آن زمان اکثریت مردم قبل از نوشتن کتاب در مورد زبان آزری از کسروی به عنوان شخصیت والا یاد می کردند ولی بعد از این اظهار نظرها وی در چشم ملت آزربایجان فردی بی هویت و خود فروخته دیده می شد. یادآوری این نکته قابل تامل است که هر چه قدر در بین ملت آزربایجان منفور می شد در بین حکومت و فاشیستهای پارس محبوب تر می شد تا جایی که از وی به عنوان نویسنده نامی یاد می کنند.
ب) سال قبل در انتخابات ریاست جمهوری موسوی کاندیدا شد و در رقابت با سایر برای پست ریاست جمهوری جنگید. در این بین اکثریت مردم به پیروزی وی در انتخابات امیداور بودند و یقین داشتند که موسوی به خاطر تورک بودن و آزربایجانی بودن مطمئناً از طرف ملت آزربایجان مورد حمایت قرار خواهد گرفت که در اوایل چنین شد و بودند کسانی که برای حمایت از فرزند آزربایجان دست به تشکیل گروه حمایتی زدند و در شهر تبلیغ موسوی نمودند و شاید نوشتن این حرف به مزاج دوستان خوش نیایــد ولی حســی نه چندان زیاد ملت را برای حمایت از وی فرا می خواند تا روزی که ویدیو کثیف خاتمی و کواکبیان در شهر پخش شد و بعد موسوی در سخنان خود اعلام داشت که از پانتورکیستها کسی اجازه ورود به تشکیلات من را ندارد و ما به هیچ تجزیه طلبی حق همراهی را نخواهیم داد. این سخن وی و همچنین فیلمهای منتشره باعث شد تا موسوی محبوبیت خود که زیاد هم نبود از دست بدهد تا جایی که به هنگام آمدن به تبریز استقبال چندان خوبی از وی به عمل نیامد. در این بین طرفداران فارس زبان که از شهرهای دیگر و البته دانشجویان غیر بومی که در آزربایجان مشغول به تحصیل بودند وی را تنها نگذاشتند و حتی در هتل شهریار تبریز درگیری فیزیکی شدیدی بین آزربایجانی ها و حامیان موسوی رخ داد که باعث دستگیر شدن جمعی از آزربایجانی ها و معترضین به سخنان موسوی را در بر داشت. به هنگام نطق وی در باغشمال تبریز نیز وی با اعتراض سکونشینان مواجه شد که چرا شما در مقابل ویدیوهای توهین آمیز طرفدارانتان سکوت اختیار کرده اید که ایشان حتی حاضر به پاسخ نشدند و ملت خواستار صحبت به زبان تورکی و مادری کردند که ایشان از این کار نیز طفره رفتند. بعد از این اتفاقات حمایت از وی کم رنگتر شد و تا جایی که کسی برای تبلیغ وی زحمت به خود نمی داد و بعضاً علیه وی نیز سخنرانی و جلسه تشکیل می شد که وقتی فردی به هویت خود بی اعتنا باشد پس به درد ملت آزربایجان نیز نمی خورد. که عواقب این بی اعتنایی را تنها و تنها موسوی و همراهانشان دیدند و بعد از انتخابات هیچ شهری از آزربایجان به حمایت از وی دست به اعتراض نزد تا به همگان بفهمانند که آزربایجان با یکی دو نفر آزربایجان نشده و آزربایجان را فدای یکی دو نفر نمی کنیم باشد که این دو نفر خود از آزربایجان باشند. در این انتخابات خیلی چیزها عاید ملت ایران شد و درسهایی را یاد گرفتند که شاید تا عمر باقی هست تکرا نشود و به درد بخورد ولی تاسف تر این است که با این همه سکوتی که از طرف آزربایجان شد هستند کسانی که در خواب هستند و نمی خواهند بفهمند و بدانند که آزربایجان و آزربایجانی فقط برای آزربایجان است و بس.
ج) قبل از بازی ایران و کویت که در تبریز برگزار می شد خبری در شهر پیچید که در اردوی تیم ملی یکی از بازیکنان به بازیکنان تورک که در اردوی تیم ملی بودند توهین کرده که با اعتراض و زد و خورد همراه شده بود. در آن زمان حمایت کریم و دایی از هم و درگیری با توهین کننده باعث شد که بازی تیم ایران در تبریز تماشاگر بی شماری را به خود ببیند و از اول بازی تا آخر از کریم و دایی حمایت شود و شعار معروف یاشاسین آزربایجان سر داده شود تا جایی که از بلندگوی ورزشگاه درخواست شد که در میان شعار یاشاسین آزربایجان تیم ایران هم تشویق شود. بعد از این بود که کریم و دایی در بین ملت آزربایجان محبوبترین و باتعصب ترین بازیکن شناخته شدند. حضور کریم و دایی در تیم ملی باعث می شد که ما نیز برای حمایت از تیم ملی به تشویق تیم بپردازیم. زمانی که تیم تراختور در لیگ دسته اول بود مردم از بازیکنان تورک انتظار داشتند که برای حمایت از محبوبترین تیم شهر تبریز و آزربایجان تراختور به این تیم ملحق شوند و تیم بتواند به لیگ برتر برگردد هر چند که در این بین سیاستهای فاشیستی دولت مانع حضور تراختور در لیگ برتر می شد و بعضاً بازیکنان الی رغم میل باطنی اجازه حضور در تیم را نداشتند و البته در این بین انتظار از کریم بیش از سایرین بود که ملت فقط و فقط برای توجیه کردن خود که چون تیم در لیــگ یک است و آمدن کریم باعث افت این بازیکن می شود خود را از نیامدن کریم به تیم قانع می کردند. بعد از شکست خوردن سیاست دولت در قبال تراختور و حمایت حکومت بخت از تراختور که تنها برای جمع آوری آرا برای انتخابات بود ( بهتر است اشاره ای به آخرین بازی تراختور که در تبریز بود داشته باشم که مقامات بالای کشوری و استانی و ورزشی همگی در تبریز حضــور داشتند تا به نوعی جشــن صعود را که از قبل پیش بیــنی شده بود را بگیرند و به نام خود بنویســند در حالی که در آن بازی اگر تراختور مساوی می گرفت از صعود به لیگ برتر باز می ماند ) تراختور در لیگ تمام برنامه های دولت را به هم زد و آنچه که نمی شد شد و تراختور و تماشاگرانش به عنوان پدیده سال فوتبال معرفی شد ( طبق نظریه کارشناسان فوتبالی این حرکت در نوع خود بی نظیر بوده و هست). در این بین آمدن کریم به تراختور و درخواست ملت از وی برای ملحق شدن به محبوبترین تیم آزربایجان سوژه جالبی شد که هر کس نگاه خاص خود را داشت. بگذریم از این ماجرا که چرا کریم نیامد. سال قبل در بازی تراختور و پرسپولیس که دو اسطوره فوتبال ایران و آزربایجان در راس این تیم یکی به عنوان سرمربی و دیگری به عنوان کاپیتان حضور داشتند، استقبال بی نظیری از این دو اسطوره به عمل آمد تا جایی که دور افتخار این دو اسطوره بهت و تعجب بالانشینان را در بر داشت. این دو اسطوره با شعارهای زیادی مورد لطف از طرف ملت خود قرار گرفتند و این دو را افتخار تورک نامیدند که در نوع خود جالب بود. نمیدانم این دو را چه شد که آن همه تعریف و تمجید اثری در این دو اسطوره نگذاشت و امسال نیز بر حضور در تیم تهرانی تاکید داشتند. آمدن یا نیامدن کریم به تراختور هیچ فرقی به حال تراختور و تماشاگرانش نداشت چون کریم و دایی را در هر جا بود دوستش می داشتند و در هر جایی به حمایت از این دو اسطوره قدم بر می داشتند و در نظرسنجی هایی که در تلویزیون می بود آزربایجانی فرزند خود را تنها نمی گذاشت. اما دومین سال حضور تراختور در لیگ و اولین بازی لیگ حوادثی بسی ناگوار و تاسف برانگیز برای ملت به جا گذاشت تا جایی که در دیدگان میلیون ها نفر بیننده تلویزیونی و تماشاگران حاضر در ورزشگاه به ملت و هویت تورک توهین شد و مظلوم نمایی از طرف تیم حریف و محکوم شدن آزربایجان از طرف دولت و رسانه و همه و همه باعث شد تا نگین آزربایجان محکوم و محروم گردد. در این بین ملت انتظار چندانی از حکومت نداشتند ولی انتظار به جایی از دو اسطوره داشتند که در میان این همه هاج و واج و گزافه گویی ها لب به سخن باز کنند و از ملت خود، از همان ملتی که در سرما و گرما برای حمایت از این دو دست به هر کاری میزدند و عکس دو نفریشان ویترین و تزیین کننده اتاقهای نشیمن شده بود، اعتراض خود را به این بی عدالتی و تبعیض اعلام کنند و نشان دهند که همان اسطوره ای هستند که ملت انتظار داشتند و در اذهانشان مجسم شده بود. ولی تاسف بار تر این بود که هر دو به نکوهش آزربایجان و آزربایجانی و حمایت از دشمن آزربایجان و توهین کننده ها لب گشودند و ما را خطاکار و دشمنان را مظلوم نشان دادند و در این بین آقای دایی در کنفرانس خبری اعتراض به ملــت آزربایجــان را در نطق خود قرار داد. شاید در این بین سکوت کریم بدتر از نطق دایی جلوه گر می شد. با این حال روزها سپری می شد و هر روز سناریویی جدید از طرف حکومت بر علیه آزربایجان که در راس این سناریو افرادی را از خود آزربایجان گنجاندند که با یک تیر دو نشان بزنند و هم خود را تبرئه کنند و نشان دهند که این است فرهنگ یک تورک که برادر کشی می کند و ما را از خواسته هایمان و هستیمان دور کنند. بازی شهرداری و پرسپولیس ادامه این سناریو بود که تورک آزربایجانی به خاطر جریحه دار شدن احساساتش و توهین های شنیده شده از تلویزیون، آمده بود تا اعتراض خود را به گوش فرزند خود که در آغوش خود بزرگ شده بود برساند و بفهماند که چه بد کرده و سکوتش بدتر از توهینی بود که در تهران و در ورزشگاه آزادی که اسیر شده بود، شنیده بود. آری آمده بود تا بگوید که رگ تورک داشتن اجازه بی حرمتی را نمی دهد ولی نمی دانم چرا فرزند آزربایجان که تعصبش و شخصیتش زبان زد عام و خاص است در این بی حرمتی ها که به وطنش کرده بودند سکوت اختیار کرد و بی آنکه حرفی بزند صدها خنجر به سینه برادرش زد. آری آمده بود و شعار می داد:
" کریم غیرتین آتدی اوزون فارسلارا ساتدی" " دایی غیرتین آتدی اوزون فارسلارا ساتدی" یعنی دایی و باقری غیرت و هویت خود را به هیچ فروختند و از بیگانه بیگانه تر شدند. نمی دانم چرا در این گیر و دار آقایان کاسه داغتر از آش شدند و صدای اعتراضشان گوش آسمان را کر کرد؟
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
من در عجبم دوست چرا می شکند
وقتی رسانه ها دست به اعتراض زدند و ما را محکوم ساختند سکوت در مقابل آنها بهترین جواب به آنها بود چون از فکرشان خبردار بودیم و می دانستیم که می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند ولی وقتی اسطوره لب به اعتراض گشود و حرفهایی زد که مرا به تعجب واداشت از خود بی خود شدم. شکست آن پیکر و اسطوره ای که در ذهنم درست کرده بودم. شکست آن الگویی که در هر جا از آن به نیکی یاد می کردم. می دانم دلیلش چیست و می خواهم به اسطوره ی شکسته شده بگویم که:
کمال همنشین در تو اثر کرد و الا تو همان سنگ هستی که هستی
شاید تلنگری باعث شود که به خود آیی و وقتی باز گردی ببینی که راهی برای برگشت نیست. ولی نه من تورکم و تو هم تورکی پس تو بهتر میدانی که من باز هم فرزندم که خطاکار بود را خواهم بخشید ولی تو هم سعی کن زود برگردی تا من هم قدرت بخشش را داشته باشم.
آقایان باقری و دایی آزربایجان مهد تمدن و فرهنگ است. آزربایجان مهد دلیران است و شیران. آزربایجان با انگشت شمار آزربایجان نشده آزربایجان خیلی ها را پرورانده و ازآانها هر که با آزربایجان ماند اسطوره گشت و جاویدان و هر کس پشت به آزربایجان کرد شکست و بی نام ماند. حال سخنم با شماست شمایی که ادعای حرفه ای بودن را دارید. تو بهتر از هر کسی می دانی که آزربایجانی و تورک هیچ وقت و هیچگاه پذیرای بی عدالتی و نامردی نیست. در کتابهای ورزشی اگر ورق بزنی به این خاطره عظیم خواهی رسید که در میدان ورزشی هم ما نامردی را رد کردیم و رسم مردانگی را به جا آوردیم و حتی در تبریز رسم بر این بود که داور پنالتی نمی گرفت و اگر می گرفت آزربایجانی از آن استــفاده نمی کرد. پس تو هم بدان که مردانگی در این نیست که حرفه ای شوی مردانگی در این است که پهلوانی با قهرمانی در یکجا داشته باشی. کسی از تو انتظار ندارد که تیمت را برای شکست خوردن ارنج کنی تا من خشنود شوم ولی انتظار این را هم ندارم که به خاطر پول و حرفه ای شدنت به خود و ملتت توهین کنی و مرا به نامردی محکوم کنی. آقا کریم و شهریار دایی عزیز من دوست دارم بیایی و در تبریز برنده شوی و ویترین افتخاراتت مرا خوشنود کند و بگویم که باز یک تورک است که قهرمان شده ولی ناراحتم که برادرت در شهری که مرا بیگانه می شناسند و بدترین توهین ها را نثار من و ملتم می کنند تنها بگذاری. ناراحتم از این است که تو با آن که شنیدی چه ها گفتند باز سکوت کردی. ناراحتم از این که اعتراضم به تو را توهین قلمداد کردی و سرزنش را فحش دانستی. ناراحتیم از این است که مرا به خاطر وطن دوستی بیگانه شناختی و شعار را ساسی شناختی. ناراحتیم از این است که حمایت از هویتم را تمسخر خواندی. ناراحتیم از این است که مرا بی سواد خواندی و مرا نفهم خواندی. آخر سخنم را چنین به پایان رسانم که آزربایجان امثال تو که مشهور بودند را زیاد دیده و پرورانده ولی کسی نامدار و قهرمان مانده که از اصل خویش جدا نمانده.
پسر نوح به بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد.
Qartal turk oglu
منبع :
http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/zahtabi/articleid/1499316/redirectkey/c4fcf55a833d44cc5f609d24409842eab7e636d1
برچسب ها: نظرسنجی 90 توهین مستقیم به تورک ها، تراکتور سازی، تراکتور سازی تبریز، تراکتورسازی، تیم تراکتور سازی تبریز، اخبار تیم تراکتور سازی، خبر های تیم تراکتور سازی، خبر های جدید تیم تراکتور سازی، اخبار جدید تیم تراکتور سازی، اس ام اس 90، اس ام اس برنامه 90 نود، تیم پر هوادار در برنامه 90 نود، SMS barname navaz، sms barname navad 90، sms 90 por havadartarin teim، traktor، teraktor sazi، teractor sazi، teraxtor، traxtor، traxtor sazi، tarakhtor، trakhtor، traktor sazi،tiraxtur.tiraxturchi. traktor sazi tabriz .aks tiraktor