اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

تراختور چیست و تراختورچی کیست؟؟

تراختور چیست و تراختورچی کیست؟؟

شب گذشته به باخت تیم و گله مندی هواداران که با سو استفاده برخی ها همرا شد فکر میکردم.


به این فکر میکردم که اثبات حقانیت ما چرا با کژفهمی روبه رو میشود.به این فکر میکردم که چرا در بازی که سراسر کشور میبینند نباید قدمی در راه از بین بردن سوء ظن نسبت به خودمان باشیم؟ از شدت ناراحتی چشمهایم را بسته و به دور از آلودگی های دنیای خودمان رویا هایم را که شب قبل بازی داشتم تماشا کردم. در این همهمه مردی را دیدم که از من پرسید: این تراکتور تراکتور که میگویند چیست؟این همه مردم کیست و برا چه آمده اند؟ آنها چگونه بشری اند؟؟ خودم هم جوابی روشن نداشتم. به سیر خود در رویاهایم ادامه دادم تا جواب این سوال را پیدا کنم.اولین کاری که به ذهنم رسید پرسش از اهل فن بود. بالاخره دو دسته پیدا کردم.دسته اول تراکتور را تیمی درجه 2 با تماشاگرانی پر حاشیه که با میهمان ها بدرفتاری کرده و هزاران شکوایه دیگر از جمله توهین و سنگ پرانی و ... که متاسفانه این عقیده بر جامعه ما حاکم هست. دسته دوم که به نسبت دسته اول اقلیت هستند عقایدی خلاف آنها دارند. در این دو راهی مانده بودم که حضور همان هواداران ذهن خود را به خود مشغول کرد. همان هایی که مشقت ها را تحمل میکردند تا خود را به دره ای که ورزشگاه مان باشد برسانند. "به عشق معشوق می آیند " این را یکی از آنها گفت. آری درست عین لیلی و مجنون. این عشق همان چیزی هست که کور دلان دسته اولی نمیتوانند درک کنند. انصافا در عمل هم به غیر از چند مورد بحق هیچ یک از ادعاهای دسته اول صادق نیست.در این فکر بودم که آیا فردا میتوانیم این طرز فکر غلط را از جامعه که نسبت به ما دارند را از اذهان آنها دور کنیم تا مارا همانطور که هستیم بشناسند؟ و هزاران آیا های دیگر.

روز بازی فرا رسید و همه بعد انجام کار های روزمره خود را به دره مقدس سرخ رساندند.شکوه و عظمتش لرزه بر اندام خودی هم انداخته بود طوری که تماشای پارکینگ های خاکی استادیوم هم خالی از لطف نبود.با مشاهده حماسه بر این باور رسیدم که سکوها در تسخیر ماست. اندکی جلو رفته و به نزدیکی استادیوم رسیدم.آری همه جا سرخ است.سرخ در مقابل این حماسه سرخ بودنش را انکار میکند. تا جایی پیش رفتم که دیدم چند 10 هزار هم در بیرون آماده ورود هستند.بی اختیار اشک از چشمهایم چون سیل جاری شد چون دردی در سینه داشتم آن هم پر نشدن استادیوم بود که حضورتان چون کیمیا بر دردهایم بود. ولله همین حضورتان برای ما کافیست. آری برادرم کافیست حتی اگر شعار دادن بلد نباشی. آری سرور من کافیست حتی اگر ببازیم.
آری درست خوانده اید باختن در مقابل شرف و متانت هیچ ارزشی ندارد. اینجا آذربایجان مهم شرف ، شهامت ،مردانگیست. اینجا مردمانش ایستاده میمیرند.اینجا آذربایجان است مهد فرهنگ و تمدن ایران زمین. آذربایجانی یعنی مرد عمل بودن نه شعار دادن. فرهنگ را در استادیوم نشان دادیم و یک زیپ محکم بر دهان نا عادلان از خدا بی خبر در مقابل هفتاد میلیون انسان کشیدیم.نشان دادن فرهنگ آن را ایجاب میکرد که به پاس احترام و محبت های باشگاه سپاهان ،آنها را مورد تکریم قرار دهیم و این کار کمترین کاری بود که در حق مردم اصفهان میتوانستیم انجام دهیم.دینی که بر گردن ما بود را ادا کردیم و آن روز دوباره ما زنده شدیم و خوشحالیم که مردم آذربایجان در پیشگاه حق علارغم باخت عذاب آور رفوذه نشدند. البته در این میان دوستانی هستند که خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر صحبت های برخی افراد قرار گرفته و مشکلاتی تیم از لحاظ فنی و از لحاظ بازیکن را که منجر به باخت تیم شد ، به تکریم حریف ربط میدهند. یا خرده میگیرند که چرا از سایر تیم ها تکریم نمیکنید؟ جواب بس روشن است . در دیگر جاها اگر تماشاگری وجود داشته باشد جز توهین چیز دیگری نثارمان نمیشود و تنها جایی که حداقل امسال ارزش های انسانی را پاس داشت همین اصفهان بود لذا خصلت آذربایجانی اجازه این را نمیداد که ما محبت های آنها را جبران نکنیم.
نکته مهم که باید در اینجا ذکر شود این هست که میتوان برای بازی دیروز 10 ها عامل شمرد که در مجموع باعث باخت تیم شدند.پیدا کردن آن 10ها عامل کار سختی نیست و میشود برداشت کرد که تشویق مربی حریف کوچکترین اثری روی باخت نداشته است اما طبق معمول افرادی هستند که بازی با احساسات ما هواداران حرفه آنها بوده و با بزرگنمایی باخت و همچنین ایراد از استقبال از سرمربی حریف در هتل سعی در کم ارزش جلوه دادن فرهنگ والای هواداران ما دارند آری همان هایی که در روز جنایت هواداران یک تیم علیه تراختوری های مظلوم که باعث محرومیت ما شد اثری از آنها وجود نداشت.

سخن اخر :
بازی قبلی مان یک چیز مهم را به من هوادار آموخت و آن این بود که تیم و هوادار تراختور هم ردیف با کلمات شرافت و متانت است و از اینکه هواداران با معرفتشان باعث شدند فضای لمپنیسم دوباره از ورزشگاه مقدس ما دور شود و به نوعی به ذات خود برگردیم ممنونم

rezaiq

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد