اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

اخبار باشگاه تیراختور و دیگر تیمهای آزریایجان

این وبلاگ صرفا یک وبلاگ خبری جهت اطلاع رسانی است

عادل فردوسی پور شخصیتی موفق؟!؟

17816_429.jpg

سایت متحد هواداران - هیچگاه سایت متحد به خود اجازه نداده هست، تا وارد جدلهای روزانه ی رسانه ای با اشخاص حقیقی و حقوقی شود و اینبار نیز هدف از این متن نه اینکار بلکه فقط آنالیز رفتاری شخصی هست که اینروزها رسالت مقدس خود را فراموش کرده است. به جای بحثهای برخواسته از منطق، به بحثهای احساسی و کینه ای می پردازد. جناب آقای فردوسی پور شخصی که برنامه پرتماشاگر نود را به اجرا در میاورد. برنامه ای که بیشتر از اینکه یک برنامه ورزشی باشد تبدیل شده هست به برنامه سیاسی ، اجتماعی و اگر وقت شد ورزشی. به همین دلیل بیندگان آن فراتر از هواداران و ورزشکاران رفته هست. تبدیل شد هست نسخه ی بی نقص برنامه های مهران مدیری که یک ملت از هنجار شنکنی ها آن خنده بر لب داشته و دارند. ما قصد نداریم ماهیت برنامه را تحلیل کنیم زیرا اعتقاد داریم که مردم نیاز دارند ساعتی نیز بدور از دود و دم روزانه در جمع خانواده بخندند. بگذریم که همین نیز باعث شده هست که ماهیت برنامه نود رفته رفته تغییر کند و فردوسی هر روز نیاز به هنجار شنکنی ها بیشتری باشد چون مردم خیلی زود از پاورچین های مهران مدیری خسته می شوند و به دنبال نو آوری های بیشتری هستند. و این مشکل آقای فردوسی پور هست و برایش در این طنازی آرزوی موفقیت می کنیم.

ولی چیزی که اخیرا در برنامه مشاهده می شود فراتر از طنازی هست، کنایه ها ، مخالفت ها، زوم کردنهایش فراتر رفته و به میدان عقده گشایی ها ایسان بدل شده هست. بجاست اگر سوال شود چه عقده هایی؟ آقایی که هم تحصیل کرده هست و هم شومن یکی از پر بیننده ترین برنامه ها مگر می شود عقده ای باشد؟  شخصی که در شریف درس خوانده و تدریس می کند یا به سفرهای مختلف جهانی می رود چرا باید به این راه برود؟

متاسفانه این ظاهر قضیه هست. عقده ای شدن از اینجا ناشی نمی شود که تو مثلا استاد دانشگاه نباشی یا در فوتبال گزارشگر و شومن نباشی؟ عقده ای بودن یک شخص زمانی حاصل می شود که تو آروزی لامبورگینی داشته باشی ولی تنها چیزی که نصیبت شده، عکس لامبورگینی در مجله ی ماشین باشد. عقده ای بود این هست که آقای فردوسی پور عاشق فوتبال و حتی با استعداد - به گواه بازیهای خوبش در لیگ غیرحرفه ای خبرنگاران - تنها نصبیش از فوتبال نشستن بیرون گود باشد. آقایی که حتی سکانس های جام جهانی 90 ایتالیا را در ذهنش جاودانه کرده هست، الان فقط می تواند گزارش بازی بکند. آقایی که هرچه باشد بلاخره اینرا خواهد شنید که عکس با شورت ورزشی ندارد.

ممکن هست به ذهن بیاید که خوب استاد دانشگاه هست و به حد کافی تایید شده هست،ولی مساله به این سادگی نیست.شاید در مقایسه با بنده ی بی سواد موفق باشد، و تحصیل کرده ولی آیا می توان این حرف را در مقایسه با شریفی ها زد؟ کسانی که بطور مثال مورد تجلیل دنیای غرب قرار گرفته اند، ایشان تنها موفقیتش تدریس به عنوان استاد در موسسه زبان دانشگاه شریف هست - که حتی در بین استادان اسمی ازش نیست - روزهای زیاید باید موفقیت های دیگران را تحسین کند. افراد آکادمیک  بهتر می دادند که یک فرد آکادمیک را با رزومه اش می شناسند در حالیکه رزومه ایشان صفحات سفیدش بر صفحات دیگرش چربش دارد.

بهتر بحث را با کسانی که ایشان بیشترین درگیری ها را با آنها داشته تمام کنیم. اولین و مهترین درگیری معروفش در جام حهانی 2006 رقم خورد آنهم با علی دایی شخصیتی برتر در جهان فوتبال و هم دانشگاهی عادل فردوسی پور، دومین درگیرش با قلعه نوعی سرمربی موفق فوتبال ایران با تحصیلات کمتر از ایشان ولی در آمد و موفقیت درخشان در عرصه بازی و مربی گیری و سومین نفر آقای کمالوند همکار سابقش در روزنامه ی ورزشی. اگر به این اشخاص نگاه کنید یک نکنته مشخص می توانید برای دشمنی عدال خان پیدا کنید آن هم این جمله عادل هست : چرا آنها توانستند ولی من، من یعنی عادل نتوانستم.

* دایی و عادل با هم در یک دانشگاه بوده اند ولی دایی فعل خواستن را معنی کرد و در دنیا اسمی در کرد ولی عادل خوان از ترس گلی شدن پست میلهای آبی رنگ درهای شریف ماند ولی در حسرت شورت ورزشی در خفا دندانهایش را به هم فشرد. شما بودید چه احساسی می کردید؟

** امیرخان و عادل، شخصی که تحصیلات دانشگاهی ندارد، و از اول دنبال خواسته اش رفته هست، مثل عادل که همواره پسر باهوشه بوده و به خاطر دیگران درس خوانده،-در غیر اینطورت الان باید مبحث آکادمیک را ادامه می داد - نبوده است. امیرخان خود را جدی تر از دیگران گرفت و الان مزد آن را گرفته هست. باز چه احساسی داشتید؟

*** حال کمالوند و عادل، هردویشان علاقه مند به فوتبال ولی هردویشان خبرنگار و بیرون گود. ولی کمالوند نشان داد باید رفت و گلی شد. ولی باز عادل ترسید ، باز عادل ترسید که تحرریه ورزشی را ترک کند، ولی کمالوند مرد عمل بودن را معنی کرد. آنچه برای عادل ماند، نگاه حسرت آلود به کمالوند سوار بر قطار خوشبختی که به سرعت دور می شد. خوب باز میپرسم شما بودی چی حسی داشتید؟

در حقیقت عدالت عادلی که ما میشناختیم، به سرعت در حالت باختن قافیه به کینه های ایشان هست.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد